��ѿ��ý

سلام بهزاد جونم بمیرم چه اتفاقی برات
افتاد؟(با بغض خوانده شود)
راستی بهزاد برای برنامه پنجشنب�� هات تکرار
بذار (جون من)قربونت زهرا

بهزاد: والا فعلا تکرار نداره ! ببینیم چی میشه بعدا

بهزاد اینقدر به خودت فشار نیاررر:)
حالا حالا ها کار داری :)

بهزاد: نگو که فشار خونم افتاد.

درووووووووووود بهزاد دلم برات تنگ شده بخذا

بهزاد: هلاکتم بردی هلاک. بزن قدش، جیلینگ .
دگمه رو بزن : یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت، غم من نخور که دوری برای من شده عادت...

سلام بهزاد
ديروز که اون سوت(شب مهتاب) رو دادم اعصابم قاتی بود الان اومدم خودم به سوتيم کلی خنديدم.ديروز با اعصاب قاتی از خونه زدم بيرون تا امروز بعد از ظهر خونه فاميل و رفقا افتاده بودم.اصلا حالو حوصله خونه رو نداشتم .وقتی اومدم خونه حالم خوب شده بود.ولی يه چيزی ديدم حالم گرفته شد.قبض تلفن اونم با 50000 تومان.حالا پولم کجا بود به همه اين اوضاع اب ريزش بينی و سرفه رو هم اضافه کن.چه آش شله قلم کاری شد نه؟
خلاصه نظرای ما رو کمتر ديدی اصلا ناراحت نشو.
اگه بار گران بوديم رفتيم اگه نا مهربان بوديم رفتيم(شايدم نرفتيم تا ببينيم چی پيش مياد)

بهزاد: اقا مصیبته تو رو که خوندم دیدم بابا من چقدر خوشبختم!. متاسفم از بدبختیات. ولی یه جای کار یه چیزی پیش میاد که مشکلاتو حل کنه.

من و تو و خیابون...سه تایی زیر بارون...
انگار همین ترانه رو می خوندیم...
شونه به شونه هم...زیر بارون نم نم...
تا خود صب تو کوچه ها می موندیم...
اسم تو بود...رو لب من...
قلبا با هم یکیییییییییی بودن...
تنهااااااااااااا موندم حالا تو بارون...
از تو خوندم...توی خیابون...تو بارون!

این شعر را واسه موشت بخون ، زود گیرش میندازی :
موشم بیا دیگه بس کل کل ، بیا بریم سر اصل مطلب !!!

بهزاد: آها راس می گی ، فقط خود زدبازی بخونه بهتره.

بارون میاد وسط روز انگار شب شد یهو . دلم گرفته . دارم واسه برنامه پنج شب صدا درست می کنم . اوضاع قاراشمیش ولی بینهایت خوبه ...

یهوا دلم گرفته ...

برادر کامران: فکر کنم که ويروس غم باد اومده.شايدم مرض بهزاد مسريه.بچه ها من دلم بدجور گرفته.الان يه نوار داريوش ميخوادو يه استکان چاي غليظ بشيني و سينه بزني...دوست ندارم برم کلاس(مشقامو ننوشتم)بهزاد لاقل موشه رو شهيدش کن برا اون گريه کنيم.من برم آگهی ترحيمشو طراحی کنم.

بهزاد: خبر بد برای شما خبر خوب برای موشه.
یه دستگاهی خریدم که صدای مخصوصی می ده که موشها رو فراری میده . دیشب زدمش به برق دیدم که ازشون خبری نشد. حالا ببینم چی می شه.

مگه نگفتي كه برادرت گفت: هيششش بسه ديگه. كه به احتمال خيلي قوي گفته:"هيششش بشه ديگه"

اين از اعتياده. منم خيلي ناراحت شدم. تو مواظب خودت باش. سعي كن ببريش ورزش و يه كم روحيه اش رو عوض كني.
به برادرت سلام برسون

بهزاد: اینجا تو انگلیس همه سینهای ما شین می شه. اینجا بجای هیس می گن هیش یا شوش.
این ریشه اصلی این سوتفاهم بوده.

سلام.ببخشید درود.
من الان 6.7سالیه که برنامه هاتون رو می شنوم ومی بینم.برنامه های باحالی دارین.بهزاد جون باورت نمیشه اینجا یه مجریه رادیوئی داریم به اسم فرشید منافی .قیافش با تو مو نمی زنه و مثل خودت باحال وپر طرفداره.بهزاد جون یه درخواستی ازت داشتم.اگه می تونی(میدونم حتما می تونی)با امزیپر مصاحبه کن.یه رپر متفاوت وباحال.با اهنگهای خیلی با حال.دور از مسخره بازیهای زد بازی وامثال اونا.خلاصه میدونم خیلی سرت شلوغه.ولی مطمئن باش ضرر نمی کنی.توی این سایت در موردش چیزای زیادی هست.اهنگ زندگیت چته وکنکورش خیلی با حاله.فرق ادمها هم که اخرشه.نمیدونم شنیدی یا نه.WWW.EMZIPER.COMخیلی چاکریم.

خاطرات ديروز
از صبح صابکاره اومده اينجا.ديگه اعصاب برام نذاشته.آهو آرايشم خوبه؟!آهو سايه چشم طلايی از کجا بخرم؟!ميای شب بريم سالسا؟؟؟!!!آهو متن hey mambo,mambo italiano رو از رو googleپيداکن برام ميخوام حفظش کنم!و کلی حرفای مفت ديگه.حرفای که مثل چکش ميخوره تو سر آدم.فکرميکنم که چقدر از وقت با کساي تلف ميشه که هيچ اثر مثبتي تو زندگيت ندارن؟حرفاي بيخود.تعارفهاي بيخود...بالاخره دختره ميره.ميام رو اينترنت مسنجرو باز ميکنم.بهترين دوستم توی ايران M.Sگرفته.چند روزيه نمياد.حتما درد داره.نگرانشم.
دنبال بليت ميگردم نميدونم به کجا يه جای جالب!شايد نروژ؟خيلي جای قشنگيه.عين کارت پستالا!
ميرم سراغ وبلاگم.خيلی وقته که چيزی ننوشتم.احساس عذاب وجدان ميکنم.يعنی کلی نوشتما ولی همش رو کاغذ و معلوم نيست کجا دربدر شدن...
فيلم اشکها و لبخندا«THE SOUND OF MUSIC »رو خريدم.167دقيقه.خاطرات بچگي...اين جولي اندروزم عجب صداي محشري داشته..
امروز کارم زاره.معلم گفته 3 تا عکس بگيرين که من يکی هم نگرفتم!يهو هوس کردم اينا رو اينجا بنويسم. به دل نگير بهزاد!

بهزاد: همه ما داریم دچار بحران پائیزی می شیم.
منم قاطی کردم. دوستا و اطرافیان که مریض می شن خیلی نگران کنند ه است می دونم.
بدترین چیز این موقعا اینه که احساس تنهائی کنی و فکر کنی که هیچکس و نداری.
زود برو بیرون دوستا رو ببین.

در دوزخی که هستیم فاحشه ای تنش رابه مرگ فروخت تا بهای زیستن را بپردازد و من چه ظالمانه از خورید میگویم و تو چه ظالمانه مرا گم میکنی و ما چه ظالمانه فراموش میکنیم...تیره تلخ چشمانش را...
میخوام متن ادبی بگم!این اولیشه...خوبه؟ادامه بدم یا نه؟

بهزاد درود علیکم :

دقت کردی یه چیزو ؟ وقتی خوشحالی همه خوشحالند ، وقتی ناراحت و مریضی همه مریضن و داغون و هر حالتی که تو هستی ما هم همونجوری میشیم . یعنی این وبلاگ رو همه تاثیر میزاره ، مگه نه آهو ؟
چیه حسودیت میشه من با آهو همش تبادل نظر میکنیم ؟؟؟ خب بهزاد جان ، پسر خوب آهو خواهر جون منه ، مگه نه آهو ؟
اینا رو گفتم که بگم این وبلاگ خیلی توپ توپه . (^_^)
زود حالت خوب بشه که کلی واست برنامه داریم بهزاد جوووووون.

دروووووووووووود
منو بگو که برات آرزوی آخر هفته خوبی رو کرده بودم.
فکر کنم تموم این بد بختی ها اثر دعای شوم منه.
تو رو به خدا بهزاد نفرینم نکنی ها!!!
من دیشب داشتم فکر می کردم شاید این سرما خوردگیت در اثر خستگی شدید باشه.
تو این چند وقته حسابی سرت شلوغ بوده و کلی خسته شدی و بدنت ضعیف شده و با یه باد کوچولو سرما خوردی. حالا هم نیاز به یه کمی یا شاید بیشتر از یه کمی استراحت داری.(قربون خودم برم که الکی الکی دکتر شدم.)
بابا مامانت هم که پیشتن خوب بهت می رسن دیگه.
بهزاد جان این روز ها من هم دوران نقاهت یه سرما خوردگی کوچولو رو می گذرونم. ولی امان از دست سلفه(سرفه) تاقتم رو تاق کرده. سر کلاس، تو رختخواب تو تاکسی و همه میاد سراغم.
بهزاد من این روزا خیلی دلم گرفته هیچیکی هم نیس که دو کلام با هاش حرف بزنم.
چقدر وراجی کردم ها نه؟

درووووووووووووووووووووود
الهی من بمیرم. چرا همه چیز به هم ریخته؟ راستی مواظب موش باش چون ما هم نصفه شب تو خوابگاهمون موش اومد و یکی از بچه ها این قدر جیغ زد که همه سکته زدیم.بعدش هم خودش رو از ترس بردن بیمارستان.اما تو هنوز تبرعه نشدی و باید جواب های ما رو بدی به مامی سلام برسون و ددی رو ببوس.تی قدا جواب یادت نره.

درود.هه هه هه...بهزاد عکست آخرشهههههه.زدی رو دست لبخند ژکند!ببين بهزاد برای آخرين بار ميپرسم کی عکس بگيريم؟بابا خواهره داره ميره.اعصابمو داغون کردی ديگهههههههههه
من رفتم رگمو بزنم.......

بهزاد جون سلام.
چند وقته حوصله تورو هم نداشتم.
دوباره اومدم.
اولاً که موش رو نمی کشن ... می خورن.
امتحان کن .. خیلی خوشمزه اس.
دوماً منم جون تو بد خواب شدم.
دیشب تا صبح صد و سی بار نیمه خواب شدم.
اَه ... فکر کن!
صبح زود هم باید بیام سر کار خواب آلود.
دلم می خواد چند روز برم مسافرت.
برم جزیره کیش اما فکر نکنم پول داشته باشم.
آخه صد و سی هزار تومان پول تلفنم شده به خاطر حرف زدن با گلاسکو.
کلی پول باید پیاده بشم.
راستی آهو جون.. کجایی ملوس؟

دروود بهزآد جون حسابي رنقت پرده به نظر من تو به يه ا ستراحت کامل به دور از وبلگ موبايل و همچي احتياج داري يه سري بيا استرليا اينجا تا بستون شروع ميش هوا هم حسابي گرم مشه اين جوري نظرات جديد هم پيدا مکني

:)):))پس این روزاحسابی بت خوش می گذره هااااااااااااااااااااااااا!
ای نامرد!:دی...
امیدوارم ایام همیشه همین جوری به کامت باشه!:دی!

درووووووووووووووود بهزاد
شنيدم شبا صداي خر خر موش مي اد از توي خونتون نترس اون موش نيست اطارفت رو نيگا كني مي فهمي چيه
راستي اين مرض تو هم هنوز خوب نشده ؟ عجب !
من ديگه نمي يام توي وبلاگ چون شايد از همين بولاگ منم گرفتم آخه احتمال سرايتش زياده
فعلا بهزاد

سلام
اگر چیز میز هایی را که برات از ایران اوردن و بریزئ بره موش هم میره
فعلا

بهزاد» شاپرکای بدبخت اونوقت کجا برن؟ بی خونه می شن

دروود

آره منم روزاییکه می رم ساعت 6 صبح دانشگاه همینجوریم!!!

شب تا ساعت 3 بیدارم که پروژه های دانشگاه رو انجام بدم و صبح هم ساعت 5 بیدار که 6 را بیفتم که 7:30 دانشگاه باشم!!! و در دانشگاه یه شیر و شکلات می خورم!!! و تابستونا هم یک آب پرتقال و شکلات!!!

ولی کلا سعی کن بیشتر خوش بگذرونی بهزاد جان... به هیچ چیز فکر نکن و از دقیقه استفاده کن!!! کار عادی رو انجام بده و خلاق که هستی آخره خلاقیتی خداییش ولی بیشتر خلاقیت کنی رو برنامه ها!!!و بعدشم حال!!!

موفق باشی من کوچکتر از اونیم که بخواهم این حرفا رو بزنم ولی به عنوان برادر کوچیکترت قبول کن عزیزم.... موفق باشی

راسی برنامه روز هفتم رنگ و لعاب سابق خودش رو از دست داده...!!! ایکاش شما مجریش بودی!!! و همون روال یک سال قبل رو ادامه می دادی
موفق باشی و پیروز
بدروود

درودددددد
بهزاد من برگشتم و الان اومدم و گفتم بقیشو بنویسم :
الان آسمون طهرون یا تهرون یا طهران و شاید هم تهران بارونیه ، میدونم که شما خارجیا ( انگلیسیا ) با بارون زیاد حال نمیکنین اما من بارون ندیدهء دود گرفته با بارون کلی حال میکنم . خلاصه هوا عشقولانست ، اصلا یادم رفت چی میخواستم بگم (~_~) قاطی کردم نمیدونم اما ولش کن توی هوای بارونی چی میچسبه ؟ آدم بتمرگه توی ماشین و به آهنگ هتل کالیفرنیای eagle بگوشه و زمانی که مثل برق و باد رفت رو یادش بیاد و بگه ای روزگار .....
زیاد چرت و پرت گفتم ؟ خودم دارم میرم چیزی پرت نکن که اگه پرت کنی درست تو دماغمه (^؟^)
ولی این همه زر زدم که بگم که هتل کالیفرنیا رو عشق است .

بهزاد: اگه به شعر هتل کالیفرنیا گوش کنی می بینی که شعر ترسناکی داره مثل فیلم shinning هستش.

وقتي به آسمون نگاه ميکني، دوست داري کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اوني که کم نور تره قانع باش چون اوني که پر نور تره را، همه نگاه ميکنن

ما هم زندگیمون دسته کمی از شما نداره ولی خب چیکار میشه کرد باید سوخت وساخت.هییییییییییییییی.جووووونی.
اره مادر:
تمام زندگی را از دریا بیاموز زیرا برای در آغوش گرفتن ساحل آرام و قرار ندارد .

س��لامممممم
بابا زندگی بدونه دردسر که زندگی نمیشه/ ادم با همین مشکلات هستش تو زندگی روزمره که هم بزرگ میشه هم با تجربه.
موفق باشی و ارزومند سلامتی دوباره تو.

بهزاد: مشکلات چیزی نیست. یکدفعه خالی شدن از ایده و تخیل بده. الان دارم اونجوری می شم.

بهزاد معلومه اوضات خیلی قر و قاطیه ها!
بشین ریلکس کن یه کم مادر...
منم هرچی فکر می کنم حرفی به ذهنم نمیاد واسه گفتن پس هیچی نگم بهتره!
دارم میمیرم از خستگی و فشار و این زمان لعنتی که همش کم میاد و زود می گذره...

بهزاد: می فهمم. تقریبا البته. چون هر چقدر هم فشار روی من باشه ، اگه دختر بودم فشاربیشتری رو من می بود.

موش رو نکش تورو خودا ... هوا سرده الان . گرم شه خودش میره ...

منم دارم دیوانه میشم ... دو هزار جا قراره برم . پول ندارم !پنج شنب�� شب این هفته هم در اوجه خودشه ....

بهزاد» ما کم بودیم یه دیونه دیگه هم اضافه شد!
امروز رفتم یه "صوت پخش کن" پیدا کردم
یه صدائی پخش می کنه که موشها ازش فرارین ولی مال نمی شنویم.
الان زدمش به برق ببینم امشب موشا میان یا نه.
مامانم هم یه موش سیاه توآشپزخونه دیده بوده.
دو تا هستن یکی خاکستری یکی سیاه. سیاه خجالبته ، خاکستری پررو و دریده!

دروود
بهزاد جان خان. العان متنت رو کامل خوندم! عزیزم هممون که با خانوادمون زندگی می کنیم همین وضعیت رو داریم!!!
بهترین کار تنها زندگی کردنه!!! و موزیک گوش دادن و وبلاگ نوشتن و خوندن و دور زدن شب و همبرگر خوردن و دوست دختر بازی کردن و آب منظورم H2O خوردن و صبح با حمام آغاز کردن!!! و سر کار رفتنه!! آخر ماه هم یک مسافرت کوچولو!
جاهاشو خودت جور کن.!!! منظورم اینه که عقب جولو کن!!!
مخلصیم عزیزم و بدرووودددددد

بهزاد: همه اش قبول ولی مال من اینه که :
صبح بیدار شدن و چائی نخوردن و سرراه یه شیر قهوه ... بقیه شو بعد از تلفن که دارم حرف می زنم برات می نویسم.

وای دیونه ی عکساتم . پسر صورتتو نزنیا !1 ته ریش باحال بزار کلی دخمر کشه! منم سرما خوردم بد فورم !!!! سرماخوردگی 1 طرف آبریزش بینی 1 طرف )-:

دروود

بابا پست جدید!!!

نخوندم کامل می خونم بعد دوباره کامنت می دم!!! این رو فقط برای تو!

دوستم احسان نیکفرجام که سالهاست داره با برنامت حال می کنه بهت می سلامونه!!!

بدروود

سلام
به خاطر اعتياد برادرت متاسفم.
خوش باشي

بهزاد: اعتیاد برادر؟؟؟!!! بعد از شایعه نامزدی چشمم به اعتیاد روشن!

بهزاد گزارشت نمي ياد درست شدي عين من بعضي وقت ها اينجوريه
گفتي پليور كردي كبابم صبح كه اومدم بيرون هوا افتابي بود اما الان سردو باروني تازه خونه ما كنار كوهه شب چه جوري با اين يتا پيرن برم خونه واي از دست اين دخترا الان دوتاشون بقل دستم تو محل كار دارن خول چل بازي در مي يارن واي بابا بي خيال عجب آهنگي گذاشتن مي گن اسمش خانندش اصحابي من كه نشنيدم راستي گفتي موش ياد يك موضوع افتادم من چون خانوادم خارج زندگي مي كنم تو خونه تنهام بعد از چند ماه خواهر برگشت خونه واي يك دفعه جيغ زد چون يك سوسك از هوا پريده بود رو سرش من هميشه شبا ميرم خونه و با سوسكها و موشا و جن ها زندگي مسالمت آميز دارم
بچه ها الان سر كار گير دادن مي گن كي مي خواي زن بگيري باباب بي خيال بهشون مي گم ببينيد اين بهزاد سن سال كلاغو داره زن نگرفته من كه هنوز فنچم
راستي چند تئوري براي زن گرفتن بهزاد
1- ريشاي بهزداد و بزنين
2- دخترا برن خواستگاريش
3- وام از بي بي سي بگيريم تا بهزاد بره مو بكاره
4- دخترا جواب سلام بهزادو ندن تا حالش جا بياد
و.......
حالا فكر كنين بهزاد زن گرفته
سه سال گذشته هنوز وب لاگ به روز نشده بهزادو تو خيابون مي بينين واي خداي من بهزاد صورت شيش تيغ كت شلوارو و بلوز سفيد كراوات يك خانوم چاغ چله هم بقلش صد رحمت به مادر فولاد زره ديو خوبت شد بهزاد انقدر ناز كردي تا اين گيرت افتاد
حال تو خونه بهزاد با شلوار مامان دوز گل گلي كه تا گردنش كشيده بالا داره خونه تميز مي كنه هان چي بسه بي مزه شد باشه فعلا .

بهزاد: به به چقدر خوشبخت می شم. راستی اینو بگم. پارسال عید ( تولد 40 سالگیم) منصور و افشین یکجا کنسرت داشتن.
شب کنسرت افتادن به جونم که ریشمو شکل و شمایل بدن تا دوست دختر گیرم بیاد.
منصور با ماشین و افشین طرح می داد.
جالبه که کلی هم عکس گرفتیم ولی دست منصوره.
جالبه که ریشمو که کوتاه کردن وضعم خیلی خوب شد.

درود به بهزاد جووووون
اینجوری که داری میگی کاملا مشخصه که باید ببریمت حموم چون حسابی احتیاج به یه حموم داری که تمیز شی و گل.
بعدش هم اینکه چون خانواده محترمه اومدن اونجا داری ناز میکنی براشون ، دیگه بقیشو بعدا میگم باید برم قرار دارم ، قلم طلایی منتظره (^_^)

بهزاد: خانواده محترمه کی ؟ ددی مامین. دائما سرشون قر می زنم که این چرا اینجاست اون چرا اونجاست! خیلی بدم.

ما خوبيم.والدين ما هم خرو پفين.ما هم تازگيا خرو پف ميکنيم.از عوارض کهولت سنه....

بهزاد: اون زمانی که دوست دختر داشتم، نصفه شبی دستمو کشید. از خواب پریدم.
گفتم چرا اینجوری کردی؟ گفتش: خرپفی می کنی که نگو!!!
از اونوقت تا حالا تنها خوابیدم و به پهلو که صدام بلند نشه.

بابا بهزاد بی خیال!!الان همه در حال کلنجار با خودشونن!!من که دیگه میخوام خودمو بکشم راحت شم!!:D وای هیچی مثل موش چندش آور نیست!!میدونم چی میگی!!شب یه هو خوابی بعد با صدای موش بیدار میشی!!من قبلا تجربش رو داشتم!! سعی خودت رو بکن که زود بگیریش!!وگرنه مییاد چیزاتو میخوره:D هر وقت کشتیش عکسشو بزار اینجا حالمون بد شه:D

بهزاد : یه وقت یه موشو انداختم تو تله خیلی پشیمون شدم. اشکم در اومد. حیوونی دلم یه ذره شد. اینجا یه چیزای دیگه دارن که چسبناکه، موشه توش گیر می کنه نمی تونه فرار کنه.
دیدم اونم خیلی بده. حالا ببینم چی می شه.