حمله خرگوشهای خونخوار
12/09/2006, 01:03 PM
این جریان مال پیش از پیدایش وبلاگه روزهفتمه.
نوشته بودمش که یه روزی برای دوستام بخونم تا بخندن.
حالا اینجا میندازمش.
فکر کنم خوشتون بیاد
شب مسابقه فوتبال ایران تو آلمان که مصادف بود با کنسرتهای ایرانی، یه اتفاقات جالبی افتاد که من به طبیعت ایرانیان و طبیعت خرگوشهای آلمانی، پی بردم. هر دو در یک شهب مهتابی اتفاق افتاد:
برای جام جهانی فوتبال رفتم فرانکفورت، بعد از اینکه چمدونم رو انداختم کف اتاق گرم و بدبوی هتل، یادم اومد که کادوی یکی از شنونده ها رو باید بدم به دی جی علی گیتر ( مخلوطه اسم علی و الی گیتر)، . . . فوری میکروفن و کادو به دست از اتاق زدم بیرون.
دخترای مشکی پوش
اتفاقات 9 ساعت بعد ( باخت ایران ، کنسرت روباز و کنسرت سرپوشیده) بماند، ساعت 3 صبح که از در سالن کنسرت آمدم بیرون یه دفه متوجه شدم که جای پرتی هستم ، غریبم واز تاکسی خبری نیست!
بیرون در سالن قلقله بود.
لب پیاده رو چند تا دختر ایرانی مشکی پوش با چشمهای نگران منتظربودن.
رفتم جلو گفتم: شماره تاکسی بلدین؟ و اگه می شه با آلمانی به آژانسی بگین که منو باید کجا ببره!
خوشبختانه حس مادرانه بچه ها گل کرد و گفتن: ما هم با تاکسی داریم همون طرف می ریم.
آقا من دیگه نیشم باز شد و از خوشحالی شوخی های لوس کردم.
عکس لاله ولی توی مترو
توو تاکسی فهمیدم که لاله از سن 12 سالگی برنامه رو گوش می داده و الان شوهر داره و . . .
از تاکسی پیاده شدیم ، من ولشون نکردم (یادم افتاد باید برم هتل دی جی علی گیتر که این کادو رو بهش بدم)
باهاشون سوار مترو شدم( بخاطر مسابقات فوتبال هنوز اون ساعت کار می کردن)
خلاصه حسابی سیریش شدم دیگه . ولی دمشون گرم که منو نجات دادن.
البته از ناقم در اومد.
خرگوش بدو من بدو
عکس دو تا خرگوش
فاصله هتل مربوطه تا ایستگاه مترو چند کیلومتره !!
تو اون 30 دقیقه پیاده روی چند تا خرگوش دنبالم کردن (نمی دونم از کجا پیداشون شد)
انگار لای علفهای کنار اتوبان داشتن جفت گیری می کردن. بعد متوجه من شدن.
فکرکنم خرگوشای نر منودیدن و از ترس اینکه ماده ها رو از راه بدر نکنم، تصمیم گرفتن ضعیف کشی کنن!
که شامل دوئیدن دنبال بنده بود. ( البته شاید داشتن می رفتن سوراخاشون ولی درست پشت سر من بودن)
بالاخره ساعت 4 رسیدم هتل.
بهزاد خر است
دیدم جا تره و بچه نیست! یعنی علی گیتر رفته فرودگاه که برگرده سوئد.
این کادو هیچوقت به دستش نرسید.
در ضمن با شهیاد هم قرار داشتم ولی نمی دونستم کدوم اتاقه! بنابراین اونم مالید.
موقع برگشتن از دم یه دیسکو که پر از مردای مست بود یه تاکسی گرفتم که از شانس بدم راننده اش پاکستانی بود و اصرار داشت درباره اسلام حرف بزنه.
وقتی رسیدم هتلم، هوا داشت روشن می شد.
بوی اتاق خفه می کرد.
در یخچال رو باز کردم که اتاق خنک بشه ، جعبه کادو رو گذاشتم تو سطل آشغال و لخت و خیس افتادم روی تخت.
نتیجه اخلاقی اینکه : از این وعده ها به کسی ندین که هم خر خسته می شه، هم صاب خر ناراضی!
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
خیلی
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام من مصطفی از وبلاگتون دیدن کردم خوبه ولی یه کم........ نه خوبه موفق باشی من مصطفی 19 از خرم اباد
در مورد اين نظر شکايت کنيد
kheyli goli behzad jon
در مورد اين نظر شکايت کنيد
agha behzad yeroz be omram monde bashe bedon peydat mikonam va mikoshamet
بهزاد: مگه خرگوشی؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد بالا پشت موتو عشق است ( لوگوی روز هفتم) احتمالا بچه جواتیه نیستی؟
راستی یه نکته که "حتما میدونید" اینه که در ایران وبلاگ شما و امید چون بعد از سایت بی بی سی فارسی یعنی bbc.co.uk/persian نیومده فیلتر نشده.
/blogs/r7/
پیشنهاد میکنم دوستان وبلاگ بهزاد یا امید رو باز کنن و همزمان کلیدهای Ctrl + D رو فشار بدن تا وبلاگ در جزو آیتمهای منو Favorites قرار بگیره و هر بار با یک کلیک وارد وبلاگ بشن.
راه دیگه هم (برای خوندن خبرها)ورود از طریق IP آدرس بی بی بی سی هست. از طریق این آدرس وارد سایت بی بی سی فارسی بشین.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد جون این و ما تو دبستان خوندیم که اگه در یخچال رو باز بذاریم اطاق خنک نمی شه جیگر.
بهزاد: همون دیگه منم خواستم مطومئن بشم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد
چرا این داستانو به یک کارگردانه معروف ندادی که از روش فیلم بسازه!؟ (شوخی)
بهزاد: چی چی شوخی. خیلی هم نظر خوبیه من می دمش که بجای "مارمولک 2 " ، "خرگوش آلمانی1" رو بسازن.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جون برای www.behzadbolour.com ham tabrik migam
بهزاد: من الان که دارم اینو می نویسم یه فلفل سبز تند خوردم دارمی سوزم.
سپاس از بردیا که این سایت رو راه انداختی. فعلا لینکه به وبلاگه ولی قراره بچه این سایت رو پر کنن با کلی اطلاعات خلاف! و حتی خبر از تمام کنسرتهای ایرانی در دنیا!!! این فلفله باعث شد این حرفو بزنم. بازم سپاس بچه ها
در مورد اين نظر شکايت کنيد
اين می تونست يکی از کتابهای تن تن باشه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خرگوش ها هم از خط قرمز گذشتن و به سمتت مسابقه گذاشتن!حقش بود به اون راننده پاکستانی می گفتی تا می رفت چوب تو کونشون می کرد,باز گذاشتن در یخچال هم حرکتی بود می دونی که توی یخچال از روش همرفتی برای سرمایش استفاده می شه و برای همین در لامصبش باید همیشه بسته باشه تا گاز لامصبش کار خودشو بکنه,راستی تو اصلا مست نمی کنی؟ساعت 3 صبح تو المان موقع جام جهانی چرا انقدر صاف و صوفی؟حتما خوشت می اد خرگوشا دنبالت موس موس کنن!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروود بهزاد عزیز...
آقا یکم فعال تر باش!!! و حول نشو وقتی خرگوشای ماده رو می بینی!!!!
اونا همیشه هستن ولی دجی علی نیست!!!
بازم به من سر بزن من هر دو روز به روز می کنم!!! منتظر نظراتت هستم چون هم من و خونوادم خوشحال می شیم! مخصوصا مادرم!!!
دختر خالم بهت می سلامونه...
گفت بهت بگم که خیلی دوست داره و گفت: صدات به قیافت نمیخوره!!!!!
تمام عکسات تو کامپیوترم هست!!! نشون دادم بهش!! اومدی ایران بر علیهت استفاده می شه!!!
راستی چقدر این خط فارسی سخته برا تایپ کردن هم من غلط دارم هم تو!!!
بدروووودددد
behzad من قیافه ام از صدام خیلی بهتره. ممنون که عکسها رو بعنوان ضد ویروس توکامپیوترت انبار کردی.
دمت گرم که فارسی تایپ کردی. سایتت رو هم می رم می بینم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خب شاید خرگوشه میخواسته باهات دوست شه؟
بالاخره باید که یک دوست دختر انتخاب کنی ...
بهزاد: اتفاقا چند تا جوک فارسی هم برام تعریف کرد. ازخنده روده بر شده بودیم...ولی اختلاف قدمون زیاد بود.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد شانس اوردی به جای خرگوشای نر خرای نر دنبالت نکردن.
behzad هنوز دیر نشده. جام جهانی بعدی ایشاله!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
نمیشه این عکس هارو کاری کنی روش کلیک ( تلنگر - > )
ZOOM بشه ؟
بهزاد: داریم روش کار می کنیم به زودی زود.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
یادت باشه وقتی واسه خنک شدن اتاق یخچال رو باز می کنه ، نتیجه معکوس میگری ، یخچال واسه جبران سرمای از دست رفته بیشتر کار می کنه و در نتیجه موتورش گرمای بیشتری تولید می کنه !
ثانیان من نمی فهمم چرا هر کی داره جفت گیری می کنه متوجه تو میشه ؟lol
در مورد اين نظر شکايت کنيد
چه ذوقی کردی تو اون عکسه که کناره دختره ای:)):D
behzad مثل خواهرم بود!
در مورد اين نظر شکايت کنيد