بی خیاله "پرسه توو پسکوچه های سوئد"
13/09/2006, 04:36 PM
بی خوابی این دو شب گذشته و شیکم پر( شام هندی از سرکوچه و گاز آبجو) بلکل تخیل منو تسخیر کرده. فقط مغزم یه هدف داره و اون افتادن (بصورت دمر) روی تخت و خوابیدنه ( مسواک بی مسواک)
بنابراین چنذ تا تکمضراب می زنم و می رم و دیگه درباره سوئد بعدأ.
1- دیدنی ترین چیز سوئد "قلعه راک اصفهان"!!!.
2- آرش نخوند وتاجیکها شیشه ها رو شکستن.
3-"هیچکس" جان صدات نمیاد!
4- سه تا قرار دیگم به آب گوزید.
1
تو قسمت قدیمی استکهلم یه قلعه مانندی هست که طبقه اولش " مهر " و " اورنگ " .
مهر عین عیسی مسیحه و گیتار میسازه، اورنگ شعر می گه و آهنگ می سازه.
هردوشون اعضای اصلی گروه راک مرگه knight Of Fire هستن.
بچه ها می گن راک یکیه و اون راکه اصفهانه! جایگاهش هم قلعه شونه که توش مستاجرن.
اینقدر تو اون نیمساعت حرفهای حسابی زدن که حرفهاشونو ضبط کردم برای روزهفتم.
بچه ها تو پادکاست اینهفته روزهفتم هستن برین گوش بدین.
Download file
یه تیکه از حرفهای اورنگ و گیتار مهر
2
آرش تازه از تاجیکستان برگشته وتوو جشن استقلالشون دو تا کنسرت داشته.
اولین کنسرتش در استادیوم ورزشیه پایتخت " دوشنب" بوده.
وقتی یکشنب ظهر می رسه ، متوجه می شه تا 5 ساعت بعدش باید بره رو صحنه.
می ره جلوی بیست هزار نفر تو استادیوم وای میسته و میگه:
من قرار بود فردا کنسرت بدم ! هنوز گروه موسیقیم نرسیده!!
مردم که از ظهر زیر آفتاب سوخته بودن، می ریزن بیرون و ماشینها و اتوبوسها رو داغون می کنن.
3
دوشنب مصاحبه با هیچکس خیلی خوب پیش رفت. از آلبومش گفت که اولین آلبوم زیرزمینه کامل رپ فارسیه که بطور حرفه ای درایران ضبط شده و قراره که در سطح جهان روی اینترنت فروش بره.
بچه ها از قبل از عید کارو شروع کرده بودن، و دیگه پنجشنب البوم تموم می شه.
آیا رپ ایرانی یه شاخه تازه ای در ادبیات فارسی و فرهنگ روز، باز کرده؟ حیف که تا مصاحبه اش که جواباشو تو استودیوش ضبط کرده، بدستم نرسه ، جواب این سوال معلق می مونه. هفته بعد جمع.
4
بنده دلمو صابون زده بودم که شنب ای یه قرار صبح برم، یکی هم شب. هردوش بهم خورد.
بهانه :" تولد ناگهانی یکی از دوستان"! بهانه نفر بعد: " دیر شد" ! ( از ساعت 12 داشت دیرمی شد).
سومین قرارم هم از دیروز به امروز واز امروز به هفته بعد منتقل شد.
البته همه اینها از دید من قرار بود از دید این خانمها ،" آموزش فارسی"،"نظافت" و "برنامه ریزی برای شب هفتم" بود. تا من باشم که برای مردم تله نچینم چون خودم می افتم توش!
بخدا دیگه بخوابم که دارم کلافه می شم ( از گردن درد)
عکس همین الان از پشت پنجره ، لندن ، محله میداویل قسمته فقیر نشینش.
الان بارون شدید با رعد و برق گرفته. یه بوی نمناک و خنک از لای پنجره سالن زد زیر دماغم.
به به .
این وبلاگ کوفتی هم زندگیمو سخیر کرده. تازه کافه نصفه شب رو هم راه انداختم. همه اش کار اضافی! آخه بیکاری ! بخدا کلافه شدم دیگه ... شاید همه این کارا اشتباهه؟
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
salam mosahebeh ba hichkas kojast pas
بهزاد: این جمع( 29 شهریور) از رادیو پخش می شه.
ولی بعدآ تو وبلاگ میزارم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
salam!
migam behzaaaaaaaaaaaad!
to ab jovo ghazaye hendiyam nakhori
tanha hadafet hamoon velo shodan roo takhte!:D
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروووووووووووووود بهزاد جون
این سر درد علامت های خماری هست و برای نشه شدن باید وبلاگت رو به روز کنی.اما درباره ی کافه بگم عزیز اگه واقعا داری اضافه کاری می کنی ولش کن چون بدون علاقه فایده نداره. اخه من نمی خوام بهت فشار بیاد(اند چاپلوسی)
بهزاد: تنها دلیلی که دارم انجامش می دم علاقه است. اونو دارم چون دیگه ندارم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
اینجام داره بارون میاد !
نکنه اینجا لندنه ؟:D
وای اینجا خارجه !
بهزاد : پس من کجام ؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهت توصیه نمی کنم که خوابتو تنظیم کنی چون اگه به جای 5 صبح ساعت 11 شب بخوابی اصلا یه ادم دیگه ای می شی(من خودم تابستون ها واحد بر نمی دارم و در نتیجه شبها دیر می خوابم,امسال اتفاقی کشف کردم که شب بیداری موجب افزایش سانتی مانتالی و میل به کشف,بررسی و ارایه عشق و حال میشه)در نتیجه تو که الان وضع عشق و حالت عین مرحوم هملته بهتره بد خواب باقی بمونی تا چشمات همیشه شهلا باشه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
تو رو خدا به داده بهزاد برسین از دست داره میره:D پسر تو که همیشه شاد بودی !بخند تا دنیا به روت بخنده:D وای گفتی این جمع آخرین تابستونه امساله دلم گرفت!!چقدر این تابستون زود گذشت!!بعدش دیگه درس و کنکور............. ای خدااااااااااااااااااااا!! الان میرم خودم رو میندازم پایین!!:D
دوست دارم این جمع باهات بحرفم ولی اصلا حسش نیست:))
بهزاد: اشتباه کردم جمع بعدی آخریشه!
هفته دیگه خودتو پرت کن پائین الان زوده.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
یه پیشنهاد :
فقط ویدیو برنامه شب هفتم و پشت صحنه
روبیاری تو وبلاگ خیال همه از بابت فیلتر شکن تا حدودی راحت میشه.
یه چیز دیگه اینکه دیگه انقدر وبلاگو تو برنامه تبلیغ نکن کار دستمون میدی لطفا
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آخه ذلیل شده ها همین جوری واسه خودتون می برین ومیدوزین؟!
من جمع نمیتونم بیام کافه نصفه شب اه ه ه
آدمو کاپوچ میکنیدا
خوش به حالت که بارون میبینی!
به قول سهراب سپهری : زندگی تر شدن پی در پی!
البته واسه تو از اون وری هم که بگیری هست فکر کنم گرفتی منظورمو!(منظورم شلوارته!)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بیخیال بهزاد ، دختر ها همشون همینند . تو که بابا از ما با تجربه تری ، تو دیگه چرا ؟
این وبلاگ یا هر چیز دیگه ای را هم که احساس کردی با هاش حال نمیکنی تعطیلش کن بره ....
مهم اینه که ما ها اینجا کلی خاطره خوب باهم داشتیم .
این هفته تو کافه دربارش حرف میزنیم .
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد اگه بخوایم پادکست گوش بدیم چی کار باید بکنیم؟ از کجا باید برنامشو دانلود کرد؟
بهزاد: همینجا تو وبلاگ " کافه نصفه شب" یه لینک بهش میدیم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
منم اینجا دارم گوه گیجه میگیرم چون گزارش دیشب دربند رو دارم به سرعت ادیت می کنم .........وحشتناکه کار
بهزاد: علی داره برای کافه نصفه شب صدا درست می کنه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دوروووووود بهزاد . الهی دورت بگردم ننه ایمیلی که برات فرستادمو حتما بخونو جواب بده . به آدرس جی میلت واست فرستادم .
بخون که باز بعدا نگی نحوندم.
در ضمن آهنگ رپ هم واست فرستادم فقط خدا کنه بین راه منکرات بی بی سی توقیفش نکنه آخه یه خورده بی ادبی داره
بهزاد در ضمن تو ایمیلم گفتم اما اینجا هم میگم بهزاد این آخرین باری که میخوام برنامه رو گوش کنم چون دارم میرم یه جای دووووووووووور ( هنوز مقصد معلوم نیست ) ازت میخوام که منو جمع شب بیاری تو برنامه .
برای آخرین بار
بز بز قندی دلم واست تنگ میششششششششششششششششه
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد چتوری
من تا کی بابا باید منتظر باشم
نه جواب می دی
نه هیچی
ولی من کنه تر از این حرفام بدررررررررود
بهزاد: جواب چی بابا ، هیچ سوالی نکردی!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
الان آسمون اینجا بعد از ماه ها ابری شده و درست حال و هوای بارونه ...
اما نمیدونم چرا این بارون لعنتی نمیباره ... :( :( :
خوش به حالت بهزاد که همین چند روز پیش بارون داشتین ... من خیلی بارون دوست دارم اما حیف که هر سال کمتر میشه ...
در مورد اين نظر شکايت کنيد
چرا پشیمون شدی پاکشون کردی؟ من که یه روز نبودم بخوام بخونم چه گناهی کردم آخه! ):
منظور من خود عید فطر نبود چون اون که واسه هیچ کس خبری نیست! منظورم دوبی و کنسرت های هم زمان(یک شب) اون موقع و لشکر خواننده ها بود...
آرش م خدا رو شکر که به خیر گذشته... D:
منم بارون می خوااااام اینجا که خبری نیست,عاشق اون هوام...
اصلا باورم نمیشه تابستون انقدر زود تموم شد الان رفتم یه کم شیر بخورم دیدم 4 روز از تاریخش گذشته!(فکر می کردم دیروز خریدم!) زمانم دیگه خیلی زود می گذره...
منتظر جمع هستیم.D: (بهزاد جان راجع به وبلاگم تو مجبور نیستی زود به زود بیای و نظرها رو تایید یا آپدیت کنی درسته ما خوشحال می شیم خیلی, اما تو خودتو اذیت نکن...)
5 شد ساعت باز من خوابم نمیاد... فعلا...
بهزاد: برای منهم زمان عجیب زود می گذره. ولی خیلی باحاله . البته داره از تاریخ مصرف خودم هم می گذره!!!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
Behzad karet duruste!, bazam benvis, khusham miyad khudemuni va rahati va in kheili khube!, rasti ye kari kun bache haye London dure ham jam shan!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
فقط میتونم بگم
|:)
راستی تو با آرش یک شباهت جالب داری!
هر دوتا کلاه .............. D:
بهزاد: یه شباهت دیگه هم داریم وقتی دروغی میخندیم چشمامون چپ می شه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
من دیشب 12 ساعت خوابیدم که واسه خودش رکوردیه الانم خیلی سر حالم ولی موندم امشب و چه طوری بخوابم با این همه انرژی... تازه کلی هم سوغاتی گرفتم و چشام خماره... تولدمم که 2 هفته دیگه... مردم از خوشی زیاد!
شنیدم واسه یه ماه و نیم دیگه (عید فطر) دوبی یه خبراییه... تو ام میای؟(البته اگه رییست پرتت نکنه بیرون!) D:
رو قرارهاتم زیاد حساب نکن چون طبق قوانین مورفی همیشه همه چیز بربهعکسه! ((:
از مصاحبه ها سپاس... بیچاره آرش تلفاتم داده؟
فعلا...(با انرژی زیاد)پست قبلیتم خیلی باحال بود... P:
بهزاد: نصف مطالب پست "توالت" رو امروز صبح پاک کردم ، چون پشیمون شده بودم.
شورش آرش تلفات نداده گویا.
فقط خودش هنوز شوکه است!
عید فطر برای من خبری نیست.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووووود
بهزادی الان چند ساعت گذشته و تو هنوز چیزی اینجا نذاشتی. شاید هم از بی حوصلگی باشه. من هم با این که دانشگاه قبول شدم اما چون مجبورم برم یه شهر دیگه و از کامپیوترم دور بشم عزا گرفتم. چه طوره کافه رو فردا بکنی درد دل؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
راستش من شک دارم شما اصلا در شبانه روز بخوابی!اخه هر دفعه اومدم بی خوابی زده بود به سرت.راستی بازم سوئد؟
بهزاد : آخه دلهره و تشویش زیاده... خواب می پره و همه روز بدعنق و گیجم. الان هم یه بارون شدیدی لندن گرفته که اگر بیدارهم بودم از صدای رعد و برقش می پریدم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزد جان خيلي حال ميکنم با اين بلگ الان ست 1:02 pmهست به وقته کليفرنيا خيلي دلم مي خواد حرفا بزنم ولي اينجا دموکراسي نيست بابا نمتنيم بعضي وبسيته ها بريم چون کنترل ميکنن و نميتونيم با بعضی اکانتهای دولتي ميل بزنيم
حتي تلفنهاي ما نسبت به به بعضي لغات فارسي يا کدهاي فارسي حساسه. جاي تا سف اينکه ايراني ها براشون کار ميکنن و اين فيلتر ها رو نظارت می کنن اين تو دلم منده بود خواستم برات بگم چآکرم سهند.
بهزاد: عجب! باورم نمی شه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بابا آگهي!!!!!!!!
بی خواب می شی بشين تلويزيون ببين، ساعت 2 به بعد اينقدر بی مزه است که 3 دقيقه ای خوابت می بره. بخصوص Zone Horror.
بهزاد: منکه همه اش می رم سریالهای کمدی می بینم! عجب خرم برای همین خوابم نمی بره. الان هم صدای تلویزیون همسایه ام داره نعره می زنه!
فیلم بزن بزن داره نیگا می کنه ، ذلیل شده.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
اینجا دیگه میتونم فارسی بنویسم ، بعد میگم الان نمیشه ،نکته داره آخه....
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروود...
آقا بخاطر نوشتن و فعال بودنت بهت تبریک میگم!!! چون من هر دفعه اومدم تو یک پست جدید نوشته بودی!!!
چرا نوشته های من رو فیلتر می کنی!؟
مخلصیم داش بهزادی...
بهزاد: من کی تو رو فیلتر کردم! حتما یه جا اشتباهی شده ببخشید خلاصه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد جون اگه هستی بگو کافه پنجشنب شد یا جمع؟
behzad: اینهفته جمع است شاید هفته بعد تغییر کنه بشه پنجشنب. آخه جمع آخرین جمع آزادی تابستونیه بعدش مهرماه و ...
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد دلم بدجوری گرفته......
بهزاد: من خودم دارم دیوونه می شم.دیشب تا چهار ونیم صبح خوابم نبرد. الان گیجم. نگران صد تا چیزم. یکیش گذشت سریع زمان و به نتیجه رسیدنهای کنده. عاطفی هم که دیگه ریدم.
حوصله این عکسهای سوئد رو هم ندارم شدیدا چشم انتظاره کافه نصفه شبم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووود بهزاد جون
من که چیزی این جا ندیدم. چرا ما رو می ذاری تو خماری؟ من به قدر کافی چشمام خمار هست.
بهزاد: این آگهیه مادر.
در مورد اين نظر شکايت کنيد