روزهفتم، و خاطره ها
2/10/2006, 06:54 PM
اینو علی برامون نوشته ،... علی دیگه!
نمی دونم از جمع بچه هایی که الان مجموعه ی برنامه های تفریحی بخش فارسی بی بی سی رو گوش میدن . . .
. . . چند نفر شنونده ی قدیمی بی بی سی هستن ؟
این رو به عنوان مقدمه ی این پست پرسیدم ::
چه جوری تو دام روز هفتم افتادم ؟!
داستانش اینه ( سوم شخص مفرد !)
یه ظهر جمع ، یه بچه ی ده ساله فضول رو انداختن تو اتاق و گفتن نیا ازش بیرون ما تو اتاق بغلی کار داریم ( جمله ی مشکوک و مجهول) . این بچه ی ده ساله که از کوچیکیش " سیم " و وسایل الکترونیکی رو خیلی دوست داشت چسبید به رادیو . اهرم موج یاب رو چرخوند روی موج کوتاه و یهو دید ای دل غافل ، یک صدایی که معمولا نه از رادیو که فقط از روی کاست اونم یواشکی می شنیده( ترانه ی کلاغ دم سیاه شهره ) داره پخش میشه !!! ای د د م وای !؟ آیا خبری است آیا ( سوال با تاکید) ...
یه تیکه از برنامه نوروزی هزار سال پیش.بهزاد و مهتاب و هارون و ...
بعد از اینکه در اتاق بغلی باز شد ، بابا ه بچه رو توی اتاق یافت در حالی کهع داره یک کار مشکوک می کنه !
" کره خر تو به این کارا چیکار داری ؟! این بی بی سیه ! "
و همون جا بود که نبرد بر سر " بی بی سیه " بین من و بابام در گرفت ( اعتراف تکان دهنده :تا مدتها فکر می کردم رادیو اسمش بی بی سیه نه بی بی سی ! ) فردا صبحش از خانوم معلمم در مورد بی بی سیه پرسیدم . ( لپ کلوم رو بگم ) اونم گفت بی بی سیه ! جیزه!!!
روز هفتم چه شکلی بود ؟
اون موقع روز هفتم 2:45 دقیقه بود . یعنی کل بعد از ظهر جمع رو پر می کرد . سه نفر گوینده ( معمولا بهزاد و پدرام و نازنین ) زنده داشت و نزدیک به نه نفر هم تو کاره تهییش دست داشتن . مهتاب ، برنامه " مهتاب و موسیقی " رو درست می کرد . بچه ها زنگ می زدن روی پیامگیر بی بی سی پیغام می زاشتن و آهنگ در خواست می کردن و مهتاب هم با شیرین زبونی خاص خودش جواب می داد و پخش می کرد .
جالبه اون موقع ها شنونده واسه روز هفتم نامه هم می فرستادن!حسین رضایی پوردر " ما و شما " به نامه ها و تلفن ها بچه ها جواب می داد . برنامه ی دوست داشتنی بود که مملو از ترانه های شاد و بذله گویی های خاص حسین بود .
بهزاد علاوه بر اینکه معمولا تهیه کننده ی برنامه هم بود ، بخش جنجالیه " موسیقی پاپ " رو به صورت اختصاصی اجرا می کرد ( نکته ی کنکوری : بهزاد کارش رو در بی بی سی با این برنامه شروع کرد بعد زیر آب همه رو زد !!) تو این برنامه گیس و گیس کشی بود ! دعوا ... جنگ ... ملت پینک فلوید در خواست می کردن بهزاد لج می کرد بویزون می زاشت ! ( یواشکی : شک نکنید اگه این برنامه نبود من مادونا و بویزون و بک استریت بویز و ... رو نمیشناختم )
اون موقع هنوز بخش فارسی و دری بی بی سی یکی بود . لذا هارون و آمنه یوسفی ( زوج مهربونه افغانی) بخش ترانه های درخواستی افغانی رو اجرا می کردن . البته یکمی دیرتر بهزاد برای ی مدتی از برنامه رفت ( رفت تو بخش انگلیسی تا یک سریال هنری درست کنه ! منم باورم شد ) هارون اومد تو بخش زنده ی برنامه و پدرام هم موزیک پاپ رو تهیه می کرد . تو این دوران بود که ایران تو سال 1998 وارد جام جهانی شد و روز هفتم سکان دار پوشش خبری جام شد. یادش بخیر اون برادر خواهر جوونی که واسه جام جهانی آهنگ خوندن و روز هفتم پخشش کرد( بهزاد: مسابقه گذاشتیم برنده شدن، خواننده ها هم زدن زیرقولشون و آهنگ این بچه ها رو نخوندن).
البته خیلی قدیم تر ها ! ( واسه همسن های بابا بزرگمو بهزاد ) : اینها هم تو برنامه بوده : سنگ صبور ( زاییده ی بهزاد ) جیمز باند ( در مهتاب و موسیقی ، مظفر شافعی درستش می کرد که رفت تو بخش فارسی رادیو ژاپن بعدا، الان دوباره تو بی بی سی خبر می خونه ) و شگفتیها ( بی نظیر نامه ای که بهزاد می ساختتش ! ولی تهیش واقعا مشکل و وقت گیر بود و متوقف شد )
راستی برنامه هر هفته یک مسابقه هم داشت ! جایزه هم می دادن : تی شرت و خودکار بی بی سی .
افشاگری:
1-اون موقع اینترنت هنوز نبود . بخش فارسی یک بروشور داشت که واسه شنونده هاش پست می کرد ( که به دست هیچ کدومشون هنوز نرسیده ) عکس بچه ها تو بروشور بود . ما خودمون رو پاره می کردیم تا این بروشور ها دستمون برسه تا روز هفتمی ها رو ببینیم ( بعد از اینکه دیدیم فهمیدیم که چه ... خوردیم /// شوخی کردم بابا چرا می زنین ) عکس رو از روی بروشور من ور داشتم اسکن کردم اینجا دارین می بینین . تو این عکس نازنین از برنامه رفته و شادی اومده . قیچیه این وبلاگ هم تو عکس هست! ( غلط کردم ... نه ... نه ... منو قیچی نکن )
2-بهزاد همیشه مشغول خرق عادت بود ( یعنی همیشه کارهای عجیب و غریب می کرد . شوخی هایی که تو فرهنگ گنده دماغ ما غیر متعارفه ! ) هیچ وقت یادم نمیره یک بار مادر یکی از بچه های شنونده زنگ زد به برنامه و گفت : هوووو مرتیکه تو بچه ی منو از نماز و روزه انداختی....
3-اون موقع ها هم بحث ازدواج کردن بهزاد همیشه داغ بود : الو سلام من الناز هستم از زابل . بهزاد تو زن داری ؟ ... بهزاد : نه من مرد دارم ....
4- یادمه تو یکی از برنامه های نوروزی ،مظفر شافعی که خیلی وقت پیشها تو برنامه مهتاب بود ( در نقش جیمز باند ) به بهزاد گفت : بهزاد امیدوارم تو سال جدید کلت شکوفه بزنه ... ( اشاره به کچلی مزمن بهزاد )
5-... این رو شما بگین ... از خاطراتتون در مورد روزهفتم بنویسید ...
توجه تو جه
آدرس مستقیم این وبلاگ www.bbc.co.uk/blogs/r7 یا www.behzadbolour.comهستش.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
آقا این آقای لطفلی خنجی کجاست کی بازنشسته شد؟
بهزاد: ایشون پنج شیش ساله که بازنشست شده و در لندنه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام
من حدوداً سوم رانمایی بودم که با برنامتون(شب هفتم)آشنا شدم اونم کاملا اتفاقی.خیلی خوشم اومد.حدود دو ماه مداوم گوش می کردم.یه روز هم وقتی دخترخالم که اسمش فریبا اومده بود خونمون با هم دیگه گوش دادیم جوری که دیگه اون ول کن برنامتون نبود هر دفعه به هم دیگه زنگ می زدیم که آره برنامه ی این هفته در مورد چی بود و خلاصه از این حرفا.ولی بعد از حدود یه سال زد و ضبطمون خراب شد و من از اون به بعد نتونستم برنامتونو گوش بدم.الان هم من درسمو تموم کردم(17 سالمه).خیلی دوست داشتیم(من و فریبا) که قیافتونو ببینیم چون صداتون واقعا عالی بود.خلاصه بعد از اون همه مدت تازه قیافه ی شما رو تو این وبلاگ دیدم.خوب عکس جالبی دارین چون اصلا به صداتون نمی یاد.
قربان شما
در مورد اين نظر شکايت کنيد
زندگی چیست سراب است سراب نقش افتادن آب است بر آب زندگی سوختن وساختن است ی
ک قمار است وهمش باختن است
یکی دردو یکی درمون پسنده یکی وصل ویکی هجرون پسنده مو از درمون ودردو وصل وهجرون پسندم آنچه را جانون پسنده
من نمی دانم که چرا میگویند اسب حیوان نجیبیست کبوتر زیباست وچرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.
thankio very much ali
در مورد اين نظر شکايت کنيد
باسلام خدمت اقا بهزاد
می خواستم باز هم به خاطر وبلاگت و این که جواب من را کامل می دهی تشکر کنم.
بهزاد اینقدر ما را بین زمین و هوا نگه ندار.اخر در مورد زمان انتشار البوم جدید معین پرس وجو می کنی؟اگه این کار رو بکنی ازت یک دنیا ممنون میشم.ممنونم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووووووووووود سلام جيگر.من الان دانشگاه هستم.خيلي دلم برات تنگ شده. علي جون مرسي موضوع خيلي با حالي دادي. من وقتي كلاس اول دبستان بودم در سال گرد بي بي سي ويژه برنامه تون رو براي اولين بار شنيدم. البته بابام از بچگي گوش مي داده اما من فكر مي كردم بي بي سي فقط اخبار داره اما ديدم نه يه چيز عجيب تو اين راديو هست كه اسمش بهزاده.اون موقع شادي هم بود. بابام عاشق شادي و من عاشق تو. اصلا فكر نمي كردم يه روز باهات حرف بزنم و بهت معتاد بشم.حالا بابام كه خودش من و تو دام تو انداخته سر تو با من کل کل می کنه. اما تو نباید به هیچ وجه بذاری این وبلاگ از بین بره چون من این جا خیلی دلتنگم و با تو و این وبلاگه که احساس غربت نمی کنم.پس جون تو و جون این وبلاگ.خیلی خیلی I love you.تی فدا
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درود!
می گم یه راهی نیست که بشه این برنامه شب هفتم و اون یکی که می گی هفته دیگه شروع می شه رو live از اینترنت شنید ؟!!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
هم 4 شنب هستم هم 5 شنب اما جمع هاتا ظهر هستم البته سعی می کنم روزایی هم که دانشگاهم از سایت دانشگاه بیام و سر بزنم و نظرم بدم اما متاسفانه دیگه نمیتونم شب 7 رو بگوشم مگر اینکه کارم درست شه دعا کن (زهی خیال باطل اگه فکر کردی من فقط یه شب بیام ) بعدم چون من با ماهواره می گوشم اگه پارازیت نبود حتما برنامه ی 5 شنب رو می گوشم. دیگه؟ اهان پس شب 6 چی میشه؟؟؟؟
بهزاد: شب ششم دیگه ور می ماله . البته تکرار روزهقتم بوده نه یه برنامه مجزا. حالامی شه یه برنامه مجزا .
در مورد اين نظر شکايت کنيد
چه قشنگ بود چقدر حال کردم هم از نوشته های بچه ها هم علی (راستی یه عکس از علی بذار ببینم چه شکلیه)
می دونی من از هفته ی دوم مهر مجبور شدم از تهران برم شهرستان دانشگاه واقعا شهرستان رفتن مثل مرگه البته اخر هفته ها بر می گردم اما چند روزی که نبودم همش تو فکر تو و وبلاگت بودم
حالا که این پست رو خوندم کلی خاطره برام زنده شد احساس اشنایی کردم خلاصه خوشحال شدم.
بهزاد: پس یعنی هفته ای یه بار به ما نظر می دی؟
جمع ها؟ عیب نداره خیلی ها اینجورین.
جمع شب، شب هفتم یادت نره. این برنامه جدیده هم که قراره پنجشنب شبا شروع بشه خیلی باحاله.
همون موجه شب هفتمه . همون ساعتم هست.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بازم منم مزاحم همیشگی وبلاگ .
بهزاد دلم گرفته دارم فکر میکنم نکنه یه روز این وبلاگ هم خاطره بشه ؟ الان یه مدت کوتاهی میشه که دور هم هستیم و هرکدوم با یه عشقی و با تمام گرفتاریهامون میایم و سر میزنیم به وبلاگ و کلی انرژی میگیریم . دلم میخواد این دوستیها همیشه ادامه داشته باشه و خوبیهاش هر روز زیاد و زیادتر باشه .این شعر رو که میدونم هیچ وقت نشنیدین تقدیم میکنم به :
بهزاد و علی عزیز که باعث شدن دور هم جمع بشیمو با تمام مشکلات کاریشون اینجا رو هم اداره میکنند و همچنین به
کامیار و آیدا ---> (^_^) \(^_^)/
نادر --> \\(^_^)//
رسول ، یاسر ، آهو ، ال ، علی پرشین ، نیکو ، طناز ، ندا و بقیه بچه های وبلاگ بی بی سی
و کارمندای گل روز و شب هفتم ( قدیمیا و جدیدا )
با تو همسفرم تا مرز دريا
تنهاي تنها ميروم تا مرز دريا
تا ديدن چهره پاک دريا
مي دوم تا آبيه آن بي کرانه
تا آن سرزمين عاشقانه
تا همان سبزي که تو رفتي
با روياي من تا قلب آنجا يک نفس
و بعد از رفتنت افسوس
من تنهاي تنها در ميان لحظه هاي رفته بر باد
ماندم در قفس
و حتي در شبي کوچک از شبهاي پر راز دنيا زمن
که تنهايي آن موج خيالم را مي برد تا به آنجا که تويي
من به تنهايي در جايي در آهي و در راهي ماندم و
اسير آن شب سردي شدم
که ربوده بود خنده هاي پاک را از چهره آن کودک تنها
و من خلوتي از شبهاي پاکم را
که در آن جز صداي تو و آه تو نبود
با گلي از موج اشکهايم
با همان آبي که ميگفتي در آن نقش صداقت جاريست
مي فرستادم که شايد باز هم باور کني
که جايت باز هم در دلم خاليست
که تمام آنچه در آن است در همان شبهاي پر وسوسه ام پيداست
و خوب بود روزي از کنارم
باز هم با ردپايي از گل سوسن گل ياس
بگذري و با مشامم در خيالم پر زنم با تو
تا آن سوي روياها
بهزاد: اتفاقا بحثش هست و همکارا از این وبلاگ راضی نیستن. ولی اگر هم بره یه جای دیگه سبزش می کنم. سپاس از شعرت و دلتنگیت.
ما همیشه اینجا هستیم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
جاي من در سرنوشت گنگ و بي مفهوم
جاي من در باور دستهاي بي آلايش و معصوم
جاي من تا آن سپيد ابر و آبي آن رود
جاي من در گوشه يک ذهن بازيگوش
يا همان سوراخي براي قايم شدن يک موش
جاي من در زندگي خاليست
جاي من در هر نگاه آشنا
جاي من در پيش و حس عطر شب بوها
جاي من در حس برگشت پرستوها
جاي من در شهر کوچيک قناريها
جاي من در رنگ و روخ تازه فردا
جاي من در قلب لبريز محبتها
جاي من در عمق احساس شقايقها
جای من در آینه هم خالیست
جاي من در غربت پاييز
جاي من در پولک ماهي
جاي من در شبنم يک صبح بي پايان
جاي من در کوچه هاي پير و بي سامان
جاي من در قطره هاي کوچک باران
جاي من در خلوت شبهاي قايقها
جاي من در قصه هاي عشق عاشقها
جاي من در گوشه باغ قشنگ آرزوهاي تو هم خاليست
اینم به یاد بعدازظهرهای جمع که همه با هم روز هفتم گوش میدادیم . واقعا جای اون روزها خالی (^_^)
بهزاد: اشک و لبخند.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
به بهزاد و هم شنونده ها و گوینده های قدیمی و جدیدی شب هفتم دروووووووووود می گم.
ما که اون قدیما داشتیم شیر مادرمون رو
می خوردیم که شما برنامه اجرا می کردید.
ولی تو همین 3-4 ساله که شب هفتمی شدم کلی با شما ها حال کردم (کلی فیض بردیم)
الان من تو سایت دانشگاه نشستم و 10 دقیقه است که کلاس شروع شده ومن باید برم.
فقط اومدم سلامی عرض کرده باشم و ازت به خاطر اینکه کــــوچـــه ما رو قابل دونستی و بهش سر زدی تشکر کنم.
می دونم سرت شلوغه و ولی اگه یه نظری هم تو قسمت نظرات بدی واقعا بال در میارم.
از اینکه گفتی هم خوشبحالت که کـــوچـــه ت سیاهه باید بگم که خوب نیس بلاتر از سیاهی رنگ.
ایشالا یه روز شما هم سیاه میشید.
بهزاد: مشکی رنگه عشقه. رفتم تو وبلاگت راه نداد مشکل داره . دوباره می رم ایندفعه با نقاب مشکی که منو نشناسه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد :
خوبی ؟ جوابم رو ندادیا اون ایمیل علی بود ؟
منتظرم
بهزاد: معمولا عروس بعد از سه بار سوال چی می گه؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درود
من 3 سال پیش رادیو فردا فقط اهنگاشو گوش میکردم ساعت 12 بود که گفت اخبار رادیو فردا!منم چون از اخبار خوشم نمیاد پیچ رادیو رو چرخوندم که دیدم یه پسر باحال داره صحبت میکنه و اهنگ پخش میکنه.نمیدونستم بی بی سیه!اون موقع فکر کردم هر شبه!شب اول تا شب هفتم!فردا شب دوباره گرفتم دیدم خبری نیست!اولا فکر میکردم برنامه فقط همون قسمت دومه!کم کم قسمت اول و روز هفتم رو هم کشفیدم!همه قشنگیه برنامه به خودته بهزاد چون...برنامتم تا 2-3 سال پیش خیلی فرق کرده و بهترتر شده.مرسی از تو و همکارات...
بهزاد: شب هفتم بخصوص خیلی عوض شده. این برنامه رو اول از پشت میز دفتر شروع کردم. مابین هر آهنگی خودم باید تلفن می زدم به شنونده ها . فقط هم نیمساعت بود. بعدش شد این هیولایی که می بینین و می شنوین. سپاس از تعریف زیادی که می کنین. بیشتر بگین که خیلی حال می ده : )
در مورد اين نظر شکايت کنيد
الا ای آهوی اهلی...
مرسی واسه آرزویی که برام کردی.
اینکه صدات قطع بشه رو منم تجربه کردم.
خیلی بده ... تازه وقتی هم صدات وصل میشه تا دوروز مثل صدای خروسه.
در ضمن من از این جمله ات خوشم اومد:
"شايد هم امتحان الهی بوده که من قدر صدامو بدونم..."
بهزاد جــــــون...
یه مختصات کلی از زمان و موج برنامه بده که این هفته منم گوش کنم ببینم ملت رو با چه دروغهایی خر کردی بلکه منم پشت گوشهام سبز شد!!
بهزاد: خودمم نمی دونم! میرم روی اینترنت پائین صفحه بی بی سی به طول موجها لینک داده .
روزهای پنجشنب و جمع دو ساعت آخر جام جهان نما به برنامه های تفريحی و موسيقی اختصاص دارد. سراسر برنامه شامگاهی بی بی سی روی موج متوسط ۲۲۸ مترفرکانس ۱۳۱۴ کيلوهرتز و موجهای کوتاه ۲۱ و ۴۹ متر فرکانسهای ۱۳۶۱۰ و ۶۰۹۰ کيلوهرتز پخش می شود
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووووووووووود بهزاد جان عزیزم خوبی؟ خوشی؟ اقا نگقتی که البوم گل بانو کاره شادمهره یا نه؟ بهزاد جان جانه هر کی دوست داری یه خبری چیزی از شادمهر بده ما از بی خبری بیچاره شدیم بابا قبلا 24ساعته از شادمهر خبر می دادی مصاحبه نمی کنه خبر که ازش داری خبرهارو بگو تا اونجایی که من می دونم شما از همه چیز خبر دارید کارت درسته دیگه منتظر جوابت هستم بابای
بهزاد: من هر چی خبر بود گفتم. بعدش هم هفته گذشته یا قبلش دو سه بار بهش زنگ زده بودم و ازمصاحبه هم خوشش نیامد.
بیشتر از این من دیگه مزاحم نمی شم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووود بهزاد :
خوبی ؟ بهزاد دقت کردی جای یه نفر توی وبلاگ خیلی خالیه ، اگه گفتی کی ؟ چی ؟ کی ؟ نادر ؟ اون که آره جاش خالی هست اما من منظورم یه نفر دیگه بود . بگم ؟ قول میدی نزنی ؟؟ باشه میگم ...... جای الناز خالیه ، بهزاد یه زنگ بزن بگو کلی آدم اینجا منتظرشن .
تو پست قبلی یه نفر به اسم ال بود حالا خودش بوده یا نه ؟ (^_*)
بهزاد: آره ال ، الناز بود. باید بگم که بوق اشغال هم می زنه.بی خودی خوشحال نشین
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد جان تو چرا به این طراح وبلاگ نمیگی که تو سورس وبلاگ برای قسمت ارسال اطلاعات یه تَگ بنویسه، برای محل اقامت فکر نمیکنی این نکته یکی از ضعفای وبلاگه که معلوم نیست هرکی از کجاست!؟ گمون کنم برای خودت مشخص باشه اگه با ارسال مشخصات طرف آی پیشم بیاد راحت میفهمی، یه سایتی هست که اگه آی پی بهش بدی و مور اینفو رو بزنی شهر طرفم و نقشه ی ماهواره ایشو میده یا اگه بری توش آی پیتو میده و دکمه ی مور اینفو رو بزنی از رو آی پیت تمام اطلاعات خودت رو بهت میده!؟ بهر حال ما بدونیم هرکی از کجاست جالب مهم و خوبه!
اینم آدرس اون سایت:
بهزاد: بهشون می گم. این یه آدم نیست یه تیمه که برای چهل تا گزوه دیگه هم کار می کنه و گمان نمی کنم ا زاینکارا بکنن حالا تو هم حرص نخور
در مورد اين نظر شکايت کنيد
راستی مگه تو یه کارمند بی بی سی نیستی؟پس دیگه چه مشکلی واسه ایران اومدنت وجود داره ...
بهزاد: خودت دلیلشون گفتی. خود کارمند اینجا بودن مشکل داره. چرا نپرس خودت بشین فکر کن چرامخصوصا من که جزو دسته خردادیان بحساب میام
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درباره برنامه پنج شنب شبها بیشتر توضیح میدی لطفاً؟
بهزاد: این برنامه از پنجشنب شب آینده شروع می شه. شامل موضوعات خیلی خیلی روزه و موضوعات رو خود شنونده ها انتخاب می کنن. میز گرده و امکان تلفن مستقیم به استودیو
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد جان یه توضیح مهم در مورد آدرسهایی که برای باز کردن بی بی سی پرشن دادم بدم اون آدرسها رو که به صورت لینک در اومده نباید روش کلید کرد بلکه باید ازش یه کپی گرفت و تو آدرس بار مرورگر پٍیست کرد
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد
1.دمت گرم علی با اين پست کاری کردی يه سر بريم سراغ خاطراتمون.
2.يه سوال: اين علی همون علی پرشين هست يا فرق دارن؟
3.من خاطره ای ندارم چون تا حالا شب هفتم نگوشيدم.تازه 2 ساله سايت شب هفتم رو و بهزادو از اول راه افتادن اين وبلاگ شناختم بعد از مدتی فهميدم تا حالا از مصاحبت چه کسی محروم بودم.الانم که تا جايی که ميتونم پايه ثابت اينجا هستم.
4.با اين پيشنهاد کامران و علی در مورد اينکه همديگرو بينيم موافقم.
5.بهزاد حداقليه رهمی به من و بعضی ها کن يه تحقيق کن ببين اين البوم معين کی مياد .ممنون
بهزاد: این علی اون نیستش. "علی، دیگه!!!"
هستش. از همه ممنون فقط این دو سه روزه مشغول کار برنامه جدید پنجشنب شبها هستم که از هفته آینده شروع می شه. یه خورده نگرانم و شاید وبلاگ هر روز فیتیله پیچ نشه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سپاس ازعلی, این پست خیلی جالب بود...
من خیلی وقت نیست که برنامه رو می گوشم... تقریبا 4 سال...
ولی تو این 4 سال واقعا باهاش زندگی کردم, یعنی جمع ها واسم یه معنی خوب پیدا کرده...
مرسی از تو بهزاد و بقیه بچه ها که این خاطرات خیلی خوب و واسه من رقم زدین!
و بعد از برنامه این وبلاگ, که واقعا نمی دونم راجع بهش چی بگم, یه دلگرمی خوب که اینجا با همیم و واسه چند لحظه م که شده همه چیزو فراموش میکنیم و شادیم! واقعا محشره.
دیگه نمی خوام زیادی تعریف کنم که بشه تلویزیون های LA!!!
خلاصه در یک جمله "دوستان عزیز خسته نباشید!!!" D:D: (نظرت راجع به ترکیب اینا چیه؟! ((: )
راستی بهزاد این میلی(پیکی!) که واسه من اومده تو زدی یا باز سر کاریه؟!
فعلا...
بهزاد: دوست عزیز پیک رو من زدم که لعنت بر خودم باد ( شوخی) . هر کاری می کنم نمی تونم با " خسته نباشید" حتی برای شوخی هم که شده جمله بسازم.
مردم این رازو نمی دونن وبعضی وقتها یه تکمضراب خسته نباشی می زنن و من اصلا محل نمی زارم بعدش با تعجب تو چشه آدم ذول می زنن که جوابت کو ؟ بی تربیت؟ جواب منم یه کلمه است.... زرشک ... البته آب زرشک بهتره.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
من 7 ساله راديو گوش ميدم و به قول بهي
بي بي سكينه بوده بعد شده بي بي سي
بهزاد واسه تولدم زنگ بزني ها
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام
واقعا دست همگيتون درد نکنه. تو اون موقعه که اينترتت و چت و... رونق نداشت .شما يکی محدود سرگرمی های بوديد که همه رو تو خونه ميخکوب ميکرديد. خوراک بهزاد هم اون موقع careless whisper و اهنگ Looking For A Rainbow
بود.راستی چه خبر از شهريار .اسمی از اون برده نشد.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام راستش من خیلی کم روز هفتمو گوشیدم آخرین باری که پر رنگ یادمه سال 77 یا 78 بود که ترانه ای که ترجمه ی فارسیش نارنگی میشد تو انگلیس جزو آهنگهای تاپ شده بود اما از وقتی بی بی سی فارسی تاسیس شد پیگیره خبراشم فکر کنم حدودای 2001 بود نه!؟ این وبلاگم که از اولین نوشتش پایه بودم
راستی این لینکم برای باز کردن بی بی سی پرشن
اینم روز هفتم
تو ضیح: به جای آدرس
ازین آدرس استفاده کنین
یعنی تو آدرس بار آدرس اولو به این آدرس 2 تغییر بدین
بهزاد : بخش فارسی روی اینترنت سال 23 ماه می سال 2001 افتتاح شد.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
کاشکی می شد فقط یکباره دیگه همتون با هم جمع میشدین چه اونهایی که هنوز تو سرویس فارسی موندن چه اونهایی که رفتن اینور اونور :
نازنین و پدرام و هارون و آمنه و سیما و لارا و مظفر و شادی که هنوز هستن.
مهتاب فکر کنم رفته آمریکا . حسین هم تو لندن کلاس زبان فارسی راه انداخته ( بچم همیشه تو کار فرهنگ و هنر بود)
راستی یاد شهریار رادپور( اینجا لندن است رادیوی بی بی سی ) فتانه ( فتانه یکجورایی اولین تهیه کننده ی برنامه بود) شهره ( رفته آمریکا ) هم خیلی بخیر ( واسه قدیمی تراش گفتم)
بهزاد: فتانه اولین بود و حسین هم . من خیلی چیزهاش ازش یاد گرفتم و مدیونشم.
مهتاب رو پریشب تو کنسرت داود آزاد دیدم. حالش خوبه، مدیونشم که راه منو به بی بی سی باز کرد.
شهره رو پارسال برحسب اتفاق تو پاریس دیدم داشت دست در دست شوهرش تو شانزه لیزه راه می رفت.
سیما سه متری منه و رئیسم شده.
لارا ساختمون بقلیه داره رو ویدیو کار می کنه.
بقیه بچه ها هم اینجا تو کوچه ولن دارن فوتبال می زنن.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
من به شخصه اعتقاد دارم این مسیله زن گرفتن بهزاد آخر سر تو مجلسین ایران و برتانیا به صورت یک لایحه مشترک تصویب میشه و بهزاد یا مجبوره زن بگیره یا مجبوره بره کره ی ماه !
بهزاد: کره ماه راحت تره
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بچه ها چی بود تو روز هفتم که هر کی پاش نشست عاشقش شد ؟
بهزاد: کمبود برنامه های تفریحی تو رادیو؟ از نوع غیر رسمیش؟؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آره باید تیترشو عوض کنی! بزار خاطرات روزهای شیرین هفتم! نه اینکه بگی خاطره شد! ضمناً فایل صدای پادکست رو اشتباده زدی! این صدای خود شماست که شعر میخونین که خیلی هم باحاله. به هر حال ببخشید که جوش آوردم اما زیاد جالب نیست حالا که خودت از برنامه روز هفتم رفتی، کار بقیه رو زیر سوال ببری!
بهزاد: مو نکش خانم! من اصلا یه منظور دیگه داشتم یعنی اینقدر روزهفتم تحفه نتنز بوده که جزو خاطرات شده.
دارم سعی می کنم عصبانی نشم، یه عمری کارهای من همه اش زیر سوال و اما و باید بوده مسئله ای نیست اگه من بخوام این وسط یه زری بزنم، حق آب و گلشو دارم.
ولی منظورم چیز دیگه ای بود.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
منم یه خاطره با حال از برنامه ی "بهزاد شگفتیها " دارم که در مورد حاملگی آقایون واتاق زایمانشون بود!
بهزاد: بله درباره "احتمال اینکه اگه مردا بخوان حامله بشن چه کارهائی شده ". قشنگ یادمه.
ولی فعلا کسی اینکار و نکرده دماغ دخترا بسوزه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بچه ها يه ويروس خيلی عجيب اومده که وقتی سرما ميخوری صداتم ميره!من 2 روز بود که تصوير داشتم ولی صدام قطع بود!!!!کس ديگه ای هم اينجوری شده؟؟؟
شايد هم امتحان الهی بوده که من قدر صدامو بدونم...
اينم جوابت علي پرشين.حالم خوب نيست!ولی صدام وصل شده....
بهزاد: خیلی تخصصی شد جریان!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آخی یادش بخیر من اولین بار شب هفتم رو 5,6 ساله پیش گوش دادم!!توی ماشین تنها بودم هی به رادیو ور میرفتم یهو دیدم یه صدای خیلی قشنگ داشت حرف میزد!!خیلی عالی بود کلی زوق کردم:D از اون به بعدم دیگه روز 7 توم !! البته روز 7 توم رو زیاد نمیگوشیدم!! ولی شب هفتم رو امکان نداشت گوش ندم!!
سپاس علی به خاطره گزارش!!
بهزاد: شب هفتم همون 6 سال پیش راه افتاد.
و در اصل قسمتهایی از روزهفتم بود که دیگه برای روز مناسب نبود. و هر چی دیوونگی بود رو تمرکز دادم تو شب هفتم. خودم دیگه ببیشتر با اون حال می کنم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درود به علی پرشين همسن.
چطور تا حالا نشنيدي؟يعنی تا حالا کنجکاو هم نشدی بری گوش بدي؟؟؟!!!
اميدوارم بختت هم باز شه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروووود
به نطر میرسه که من یه سال از آهو و علی پرشین بیشتر برنامه رو گوش میکنم .یعنی 13 ساله که بهزاد و بروبچه های بی بی سی رو میشناسم . حالا من چند سالمه ؟ (^_*)
در ضمن دلم میخواد بدونم چند نفر از بچه ها تو تهران هستن ، داشتم فکر میکردم که یه قراره وبلاگی بزاریم و همدیگه رو ببینیم و گزارشش رو بدیم بهزاد با عکس و صدا ، نظرتون چیه ؟
بهزاد به نظر تو خوب نیست اینکار ؟؟؟
بهزاد : چرا ایده خوبیه
در مورد اين نظر شکايت کنيد
چه خاطرات قشنگي.شما هم از خاطراتتون با شنونده ها بگين.بايد جالب باشه.از اين نامه ها كه فرستان براتون دارين؟خوبم هست.مي تونين يه كلكسيون از نامه ها و يادگاري هايي كه طرفدارا فرستادن براتون جمع كنيد(دور كه نمي ريزيد!)بعد هروقت احساس دافي نداشتن دوباره اومد سراغتون ببينين چندتا داف حتي زاخار!پخش و پلا توي دنيا دوستتون دارن.دارين چيزي؟كلكسيون نمي گم.يادگاري.
مرسي كامران جان.همه دعوتين.قدمتون روي چشم.
بهزاد: چشب بزودی می نویسم. فقط یه چیز که یکی از بچه ها حدود 7 سال پیش تی شرت بی بی سی چاپ کرد و گرفتنش به جرم همکاری با بی بی سی ! انگار ما سازمان ضد نیروی هسته ای هستیم! در این مدت حدود 7 یا 8 نفر از شماها رو حضورا دیدم. یکی ملوان کشتی بود و داشت از مالزی می اومد و رادیو ما رو تو کشتی گوش میداد. بهاره هم اخیرا یه تابلوی برجسته فرستاده ، دو نفر که زیر نورافکن دارن تانگو می رقصن... سپاس از همه
در مورد اين نظر شکايت کنيد
Bezi مثل اینکه اون زمانا موهات بیشتر بوده ها:D
بهزاد : موها بیشتر بود ولی تیپم الان بهتره.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
پست خیلی قشنگی بود
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آهو جونم.
سلام!
تو دوازده ساله به روز هفتم گوش میدی.
من که تاحالا یک دفعه هم نشنیدمش.
بهزاد رو سه ساله توی اینترنت کشف کردم.
ولی اشکالی نداره.
عوضش جفتمون بیست و هفت سالمونه.
در ضمن من خیال ندارم مثل بهزاد مجرد بمونم!
حالت خوبه؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درود.عجب پست نوستالجيکناکی بود.ياد جوونيامون افتاديم....
از بچگی عاشق راديو بودم.اگه دخترادنبال باربي و اين جور چيزا بودن،من يکي دنبال راديو بودم!بدون راديو خوابم نميبرد! از15سالگی برنامه بهزاد رو کشفيدم.اوه اوه.الان که اين جمله رو نوشتم فهميدم 12ساله اين برنامه رو گوش ميدم!!!!!!!12سسسسسساااللللل.....
اون موقعها که جوون بودم وجاهل,يواشکی زنگ ميزدم و در خواست آهنگ مايکل جکسون ميکردم!!هر وقت قبض تلفن ميومد مامان بيچاره ميگفت اين شماره هاي لندن چيه اينجا؟؟؟؟؟؟
يه بار هم حسين زنگ زد و منم يه سخنرانی درباب جو ايران کردم!بعدا که پخش شد آهنگ «آهوی دشت زنگاري»هم موزيک متنش بود!يادمه که ضبطش کردم و اون کاست انقدر دست به دست گشت تا پاره شد!کلی هم نامه مينوشتم که نميدونم اصلا ميرسيد يا نه؟!
اولين باری که فهميدم بهزاد کچله کلی خورد تو ذوقم!
الان چند ساله لندن هستم و يادم مياد که وقتی ميخواستم بيام دوستا ميگفتن رفتی با بهزاد عکس بندازيا!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
It was fantastic
thanks of Ali
He reminded me previous memories .
mersi dasteh ghalam!!!!!!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد
من هم از شب هفتم خاطراتی دارم که به دلیل مسائل... نمیگم فقط این رو میگم که یکی از دلایل اصلی که باعث شد من به یک شنونده ی شب هفتم تبدیل شوم این بود که شما در برنامه تان یه خبر جدید یا یک اهنگ از معین بذارید که البته شما هم در این زمینه سنگ تموم گذاشتید(!!!)با این حال من به خاطر اجرای بسیار خوب بهزاد همچنان شنونده ی شما هستم
(بهزاد راستی اگه تو پستهای قبلی ات مطلبی از معین نوشته ای بگو برم ببینم)
راستی بهزاد دستت درد نکنه چه زود قولی را که به من داده بودی فراموش کردی من از تو خواهش کردم که در مورد زمان انتشار البوم جدید معین پرس و جو کنی خواهش می کنم این کار رو بکن چون من خیلی در این مورد به تو امید بسته ام
بسیار متشکر ازشما
بهزاد: شرمنده دیگه !
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروددد
آخ که علی با این مطلب قشنگت چه چیزایی رو یاد من انداختی . من فکر میکردم که 8 یا 9 ساله که شنونده روز هفتم هستم اما با یه جمع و تفریق و مرور خاطرات گذشته دیدم که از سال 1372 دارم روز هفتم رو گوش میدم . بهزاد چیکار کردی با ما ؟؟؟؟؟
یاد یکی از اجراهای بهزاد افتادم که یه آهنگ جدید از مدونا گذاشته بود که اگه اشتباه نکنم اروتیکا بود ، و بهزاد هم که از اون اول دنبال این چیزا بود دیگه ترکونده بود ، یادمه یه تیکه از آهنگ رو هم ترجمه کرد و بعد با شیطونی خاص خودش بقیه اش رو پیچوند . (^_*) وقتی یه ذره برنامه جا افتاد ترجمه آهنگ هم داشتیم تو برنامه که یادم میاد من آهنگها رو ضبط میکردم و بعد حفظشون میکردم که الان آهنگهایی که تو ذهنمه یکی گریه کودک برای مسیح از جرج مایکل ، No ordinary Love که یادم نیست کی خونده بود و آهنگ معروف مدونا لاایسلا بونیتا .
خلاصه چند بار هم یواشکی از خونه فامیلا زنگ زدم و آهنگ درخواست کردم و همه تلفنها رو هم خدایش پخش کردن و دیگه از اون خاطرات باید بگم که اگه نمیتونستیم برنامه مهتاب رو گوش بدیم تکرارش یکشنب ها بود . وای ی ی ی بهزاد د د د الان که دارم اینا رو مینویسم یاد اون روز افتادم که از دانشگاه اومدم خونه و مادرم گفت یه پاکت برات اومده و وقتی بازش کردم دیدم کارت پستال برنامه است که واسه نوروز چاپ کرده بودند که تازه چشممون به جمال آقا بهزاد روشن شد . از اون سالها هی منتظرم تا یه بار صدای این آقای بهزاد رو از پشت گوشی بشنوم که بدبختی اینه که من الناز نیستم تا بهزاد زنگ بزنه . چیه ؟ حالا چرا قاطی میکنی ؟ ؟؟ میخوای چی پرت کنی بهزاد ؟ دیگه کفشی برات نمونده که آخه جیگر ر ر ر .
راستی تو آرشیوم یه شکلک از بهزاد دیدم که ماله ساله 2010 هستش یعنی 4 ساله دیگه که براتون میکشم :
2010 لندن - انگلستان
------> ?(^_^)؟ بهزاد بلور به همراه گوشوارهای مروارید .
بهزاد : سپاس از خاطره . اسم اون خواننده شاده بودش. اروتیکا رو هم یادمه. یادمه که برای ضبط 20 دقیقه برنامه دو روز وقت داشتم و کلی می تونستم کارای جالب بکنم. الان که 20 دقیقه در روز برای خودم وقت دارم.
سالگرد روزهفتم یکماه دیگه است که می شه 14 سالش ( سیبیل در آورده ( دخترا هم دارن)).
تلفنتو بده که بهت زنگ بزنم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد
منم تقريبا از شنوندهاي قديمي هستم نزديك به 6 سال ميشه برنامه ات رو گوش مي دم
راستي يه ايميل هم برات فرستادم خوندي
اگه نخواندي حتما بخون
و مطالبت رو بزار توي وبلاگ خودت اونهايي كه برات توي ايميل فرستادم
به وبلاگم هم سر بزن
ضرر نمي كني
بهزاد: جوکهاتو دیدم ولی نمی شه اینجا چاپ کرد.
بازم به برنامه گوش بده ولی شب هفتومو.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
این مطلب که نوشته بودین خیلی باحال بود با اینکه که من فقط یک بار سه چهار سال پیش برنامه روز هفتم شنیده بودم برام جالب بود و حالمو جا اورد الان تو یک هتل تو شهر تبریزم که اسمش ال گولی دو بار داشتم خبرم می نوشتم تا بفرستم تهران که چون کامپیوتر تو این هتل پنج ستاره خرابه خبر پرید انوقت می گن چرا می گیم نه مه نه بگذریم کلی اعصابم خورد بود تا این مطلبو خوندم و حالم جا اومد حالا دوباره باید شروع کنم به نوشتن
در مورد اين نظر شکايت کنيد
به نظر من این توهین هست به کسانی که الان روی برنامه روز هفتم کار می کنن! هنوز این برنامه هست و تازه به نظر من بهتر هم شده! اما اگه بهزاد برگرده که عالی میشه! نباید بی معرفت بود!
بهزاد: بابا توهین ا زکجا اومد؟! خاطره شد یعنی خاطره هست. حالا تیترشو عو ض می کنم به خاطره ها. خوبه؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خیلی عالی بود ، کیف کردم . دست علی درد نکنه ....بابا چه حافظه ای !!! اون وقتااین عموبهزاد ما هم 4 تا نخ مو بیشتر داشت ، یادش به خیر .... تو مدرسه هم بچه ها اینقد منو اذیت نمیکردن ، امسال همش سر کلاس دورم جمع میشن میگن : عمو کچل هو هو ...
بهزاد:الان به اندازه یه بشقاب کلاه دارم.بعدش هم با این بجه ها برنامه منو گوش نکن.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووود
چند وقت پیش ها، حدودا 6-7 سال پیش، من یه بار برای برنامه روز هفتم ایمیل دادم. (اون موقع بهزاد و شادی برنامه را اجرا میکردند) گفتم که اصلا صداتون به قیافتون نمیخوره. یعنی صداتون خیلی قشنگ تر از خودتونه !!!
(البته عکسهای بهزاد و شادی اون موقع روی سایت حسین درخشان بود)
بعد بهزاد گفت که من میخواستم بیام خواستگاریت ولی چون این حرفو زدی نمیام.
سوتی بهزاد: بهزاد هم اون موقع فکر میکرد که من دخترم !!!!
یک بار هم قرار بود برای شب هفتم به من زنگ بزنن، وقتی زنگ بزنن سالومه (یادش بخیر. معلوم نیست بهزاد چه بلایی سرش آورد که کلا از بی بی سی فرار کرد) گفت که میتونم با الیشا حرف بزنم؟ گفتم بله، گفت لطفا گوشی را بهش بدید، گفتم خودم هستم. گفت جدی؟ من فکر میکردم الیشا دختره !!!
اینم ماجرای اسم من و بی بی سی
بهزاد: اولا الیشا دختره! دوما من آقام ! سوما سالومه رو شوهر دادم رفت! چهارم، اینکه بله رو گفتی!!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووود
من تقریبا از سه سال پیش برنامه روز و شب هفتم رو دنبال می کنم...
و شخصیت بهزاد خان، جان رو خیلی دوست دارم... چون احساس می کنم یک جورایی من شبیه به اونم تو کارهام...!!!
وقتی روز هفتم، دات کامی شد! تو قسمت تریبون فریاد من لینک سایتم رو می دادم که از اونجا فیتر شدم! و دیگه نتونستم در تریبون فریاد چت کنم!!!
و یک روز به ای دی یاهو مسنجر من از ظرف یک شخص پی ام امد و من را اد کرد و گفت که بهزاد بلور!! آها اول خودش رو معرفی نکرد و بعد گفت که از بی بی سی بعد کم کم به من گفت که بهزاد بلوره! و برای اینکه ثابت کنه به من کارت شناسایی مدرسه البرز رو میل کرد! که من العان ندارمش!!! پاک شد از رو کامپیوتر قبلیم....
ما چت می کردیم و من هر روز شکم به اینکه این بهزاد نیست بیشتر می شد!!! و دیگه چتی بین ما انجام نشد... و من هنوزم موندم که اون شخص بهزاد بود یا نه!!! ( منو گیر آورده بودن!!! )
مخلصیم - بتماس بهزاد جمع! آهنگ رو بپخش واقعا خوشحال می شم!!!!!!! لطفا
بدرووووووووووودددددددد
بهزاد : اون من نبودم چون من اصلا یاهو مسنجر ندارم. اون کارت تحصیلی البرز هم مال اون مقاله انقلاب بوده که تو سایت چاپ شده بود.
حالا چی می گفت؟ بگو دفعه بعد عکس لختشو بفرسته ببین چی می گه؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد