بالاخره افتتاح شد. ( با 2 تا صدا)
5/10/2006, 11:59 PM
چند هفته پیش باید این پست چاپ می شد. ولی مسئولیتهای مختلف بادمو خالی کرده.
ببخشید که چند روزیه که قاطی کردم وحدس می زنم تا چند هفته دیگه این قاظی ... پاتی تر هم بشه. علتشو بعدا تو جواب نظرات شما خواهم گفت.
حالا بریم تو بحر این عکس... بطری وبسکی و هدف، لیوان پره یخ!
این عکس یه پسره ایرانیه تو می خونه ای که خودش و دوستش تو مرکز لندن (محله سوهو) افتتاح کردن.
حالا می برمتون به جمع شب دو هفته پیش ... بیزینسه گازدار از نوع لندنیش.
ژاویز دوست برادرزادم بود نه اونی که رقاص شده بلکه اونیکی که گمراه شده ( رفته پی درس و مشق).
وقتی شنیدم که یه می خونه داره باز می کنه و منو به شب افتتاحش دعوت کرده، نیشم باز شد.
گفتم چقدر من مهمم و لی بعد فهمیدم که برادرم ازش خواسته وگرنه اصلا روحش خبر نداشته که من کی یم و چه غلطی می کنم.
بهر حال،انتظار داشتم با کت شلوار و پاپیون و شلوار کوتاه به ما خیر مقدم بگه ( آخه یه تصور حشل حرفی از بچگیش و الانش داشتم، آها آب نبات چوبیشو یادم رفت)
ولی در عوض دیدم که پشت بآر وایساده و لیوان به لیوان لیمو می چلونه و بطری خالی می کنه.
منو یادش بود! آخه من توو این بیست ساله همون شکل غارنشین خودمو حفظ کردم د رحالیکه آخرین باری که دیدمش زانومو گاز می گرفت، یعنی قدش اینقدر کوتاه بود!
جا شلوغ بود و خیلی از کله سیاههائی که من با هاشون خاطره داشتم دیگه کله برفی شده بودن!
از جمله ددی یه خود ژاویز ، مسعود که نسبت به قبل ژیگول تر شده بود و یه عینک قاب قرمز زده بود. مامانش فرشته هم اصلاعوض نشده بود فقط بجای عینک دیگه لنز داشت.
دیدنشون خیلی برام عجیب بود منم دیگه 18 سالم نبود و پیرهن گشاد و ریش پر و موهای ببئی نداشتم.
وسط شب چهل مهمونا تا لیوان باریکه پر از شامپاین گاز دارو به سلامتی افتتاح بآر زدن بالا.
و آرزو کردن که جواز ده ساله اش تمدید بشه و وسط کار سرقفلیش فروش نره!
ااینجا تو لندن رستورانها و بآرها دست به دست می چرخه. من حدود ده سال پیش همینجا آمده بودم
یه جور دیسکوی کوچیک بود که دی جی اش یه دختره بود. حالا ژاویز داشت بطری های رنگی رو همینجا اینور اونور می کرد.
شبیخون به موزیک
ساعت دوازده شب کله ها دیگه گرم شده بود و هر کی دو سه گیلاسی زده بود بالا. منو سینا (عکاس) کرممون گرفت که بریم موسیقی ایرانی بزاریم.
بشنوین که اونجا چه آتیشی سوزوندیم
رفتیم پخش دکه دی جی و سیم صدا رو زدیم در کونه دستگاه خودمون و آهنگ زد بازی و هیچکس پخش کردیم .
جالبه که هیچکی حواسش نبود ، فقط همه تعجب کرده بودن که چرا من و سینا خرکیفیم و وسط اونجا ورجه وورجه می کنیم و به زبون یاجوج ماجوج رپ می خونیم.
بدبختانه هیچ دافی اونشب نبود. حتی فک و فامیلای خودم هم که یکی دوتاشون اونجا بودن دیگه حسابی از دور خارج شده بودن ویا که تاریخ مصرفشون گذشته .
مشروبهای ترسناک
این باعث شد ما بیشتر بندازیم بالا. اون وسط یه مشروب سیاه غلیظی رو دادن به خوردمون که مزه لاستیک سوخته با شیکر می داد. دیگه بلکل قاطی کرده بودیم و تاریکی اونجا و قیافه های ناآشنا باعث شد که حس وظیفه شناسی من گل کرد و رفتم ازش پرسیدم که افتتاح یه بآر تو لندن چه چوریه"
حرفهائی که با هم زدیم رو بشنوین ( راز موفقیت می خونه)
ژآویز
( همون جاویده ولی با تلفظ اشکانی مثلا):
همه کارهامون اینجا حساب و کتاب داشته.
من و دوستم رشته مدیریت رستوران و بآر خوندیم . من چند سالی برای دیگران کار کردم که راه و چار و یاد بگیرم.
اگه دانش این کار رو نداشته باشی تو لندن شکست می خوری.
دیگه که از بانک پول قرض کردیم و همه پس اندازهامونو گذاشتیم رو هم که اینجا رو باز کنیمو
سه هفته است که تمام در و دیوار اینجا رو خودمون رنگ زدیم و تمیز کردیم و دو نه دونه بطری ها رو خودمون سفارش دادیم ( مشروب شناسی هم خونده و چند سال پشت بآر کار کرده).
حدود 100هزار پوند تا حالا زائیئدیم!
برای اینکه اینجور کارها تو لندن موفق بشه باید دانشش و تجربه شو داشته باشی وگرنه اینقدر رقابت زیاده که فوری ورشکست می شیم.
الان هم هدفمون اینه که مهمونی های خصوصی رو اینجا قبول کنیم که معمولا بارهای دیگه قبول نمی کنن. و مشروبمون قیمت مناسب داشته باشه ، آخه تو این محله همه چیز گرونه.
البته موقع خداحافظی فهمیدم که باید پولو حساب کنیم در حالی که ما فکر می کردیم که مهمون صاب کافه هستیم.
آقا این باعص ( ببخشید باعث) شد که همه مستی بپره.
برادرمو هم پلیس گرفت و جریمه اش کرده تا یکهفته دیگه دادگاه داره شاید گواهیشو توقیف کنن.
بعد از اونچا با سینا رفتیم کنسرت داریوش و اندی. خیلی دیر رسیدیم. هیچ عکس نگرفتیم.
تلفنش تو اتوبوس جا موند.
تمام مدت من به این فکر می کردم که این ژاویز اگه یه سخنرانی کوچیک برای ایرانی های خارج از کشور می کرد خیلی ها رو از بدبختی نجات میداد.
ژاویز اصرار داشت که باید اینکاره باشین. یا درسشو خونده باشین یا تجربه شو داشته باشین.
در حالی که ایرانی ها مثلا سرهنگه میره خشک شوئی می زنه و مهندس می ره کار تاکسی شخصی و بقیه هم می رن چرم فروشی و کبابی . بعد می گن چرا اینقدر خلوته !
توجه تو جه
آدرس مستقیم این وبلاگ www.bbc.co.uk/blogs/r7 یا www.behzadbolour.comهستش.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
واي كه هوس مشروب زده به سرم!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد: این خبری که اینجا می خونین
خبر بی بی سی نیست بلکه حرف
یکی از بچه هاست و چیزی تصویب نشده.
نمی دونم کدوم شهره و فقط چاپش کردم برای اینکه نگه چرا چاپ نکردی.
سلام بهزاد
الان که اينجام 10 ساعتی ميشه که نزديک خونمون بين نيروهای ضد شورش و مردم درگيری شده همچين خيابونا رو بستن که فکر نکنم کسی قضيه رو بدونه ولی يه چيزی که خوب بود اين بود که بلاخره بعد از 10 سال مردمی ديدم که جلوی اينها مسلح شده بودن دمشون گرم با چوب و بيل و چماق و قمه و خلاصه هر چيزی که دستشون اومده بود جلو نيروی ضد شورش واستاده بودن
قضيه هنوزم ادامه داره اوخ دولاره بزن بزن شد من فعلا برم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلاممممممممممم
فقط میتونم بگم خیلی دمت گرمههههههه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
تو کامنتاتو جواب نمی دی چرا؟!!!:(
نکنه تاقچه بالا می ذاری واسه ما؟
ان
یا وخ نداری؟
کدومش!
بهزاد: برای شعرهای تو کامنت گذاشتن کار ساده ای نیست ولی یکی پیدا کردم برات نوشتم.
من وقتی سرسام کار دارم فوری کامنتها رو چاپ می کنم بعدا میام سرشون دونه دونه جواب می دم.
مثل الان که مامان بابا با چمدون منتظرن ( خونه فامیل خوابیدن چون من پسر مزخرفی هستم) ولی من دارم اینجا جواب میدم. وبی عاشقشم...
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروووووووووووووووود
خوبی بهزاد.
من بعد از شنیدن برنامه دیشبت 3 تا چیز می خواستم بگم.
1- خوش به حال امینه با اون مامامن ماهش.واقعا باید امینه قدر مامانش رو بدونه. از این جور مامان و باباها تو دنیا کمن.البته من هم قدر مامان و بابام رو می دونم. تو هم بهزاد باید قدر مامان و بابات رو بدونی.
2- من هم با نظر پیشرو کاملا موافق و با نظر تو یه کم مخالفم. من پیش از این از بین رپر ای ایرانی به هیچکس، پیشرو و دیو علاقه زیادی داشتم که با ین حرفای پیشرو علاقم به اون دو چندان شد. من فکر می کنم برو بچه های زد بازی نباید فقط تو نخ فش دادن باشن و حرفاشون رو با فش بزنن. به نظر من راهای بهتری هم برای اینکه بتون حرفای دلشون رو راحت بزنن هست. اون ها باید رپ رو با ذات رپ بکنن نه فقط با یه چیز کوچولویی از اون مثل فش.
3- این یکی یه ذره فضولیه .
بگم
گفتی بعد از برنامه قراره گوله بری یه جایی.
کجا می خواستی بری شیطون؟
بهزاد: مسئله فحش تو شعرها به این ساده گی نیست. خیلی ریشه های عمیقتری داره.
این فحش با فحش عبید زاکانی فرق داره واز جنس ایرج میرزاست! یعنی : هم زبون شکایته
و هم بازده جامعه ایه که داره سنت می شکنه.
شاید بچه های زدبازی بخاطر رپ آمریکائی فحش می دن ولی اینکه اینهمه بین بچه ها طرفدار داره و به این فحشها می خندن، شبیه حرکتیه که بعد از جنگ جهانی دوم در غرب افتاق افتاد. جوونا با اعتصاب و تطاهرات و کارهای رکیک به نسلهای قبل نشون دادن که به جنسیت به شکل یه خط قرمز نگاه نمی کنن و اون رو بد نمی دونن که بخاطرش اگر فحشی هم داده می شه بهشون بر بخوره. اون غیرتها و تعصبها رو گفتن زکی و تو کلامشون این فحشها هم شروع شد. همون زمان هم محافظه کارها چه جوون ، چه پیر همین بحثها رو راه انداختن.
نتیجه اینکه اینجا ( تو غرب ) فحشهای ناموسی دیگه مثله جوکه و فحشهای واقعی فحشهای برخورنده جدیدیه که مربوط به تعصبات روزمره است.
نتیجه اینکه اینجا تعصبات جنسی مرده و مردم دارن مسائل جدی تری رو حل می کنن و ازش فحش می سازن. ( جقدر زر زدم دهنم کف کرد)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروووود و یه دنیا درووود به مرد با کار مزدوج بی بی سی (^_^)
دیشب کلی حال داد برنامه مخصوصا نیمه دوم . تیم هانا دختری در مزرعه رو شکست دادی با گلهای دی جی سمی و سینا جون
بعدش هم بهزاد دیشب رفتی خونه مامانت چی درست کرده بود ؟ قرمه سبزی ؟ قیمه بادمجون ؟
بازم ممنون از برنامه
)^o^( ----> لپام رو جمع کردم تو
والا من بخاطر این وبلاگ مامان و همه رو قال گذاشتم. ( البته صبح سر رفتن فرودگاه که این مطلبو چاپ کنم). دیشب هم ندیدمشون الان هم بجای اینکه برم دنبالشون که بیان پیش من بمونن دارم جواب تو رو می دم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دیگه ندارم عشقت به سینه...تو قلب زخمیم نشسته کینه...ای وای...
دیگه نمی خوام بمونه یادم...
عشق سیاهت داده به بادم...ای وای!
ای وای از اون همه احساس...
شد پر پر نگاه تو...
حیف از دلی که با جونم...
می رفت به راه تو...
حالا که دست دل سنگت...
رو شد واسه دل خستم...
می خوام بدونی چشمامو....
روی تو بستم...!
بهزاد: لطفا برای آدمهای شوتی مثل من اسم خواننده و شاعر رو هم بنویس.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
من دیگه غزل نمی گم واسه تو...
اشکامو هدر نمی دم واسه تو...
تو دقیقه های تلخ انتظار چی می دونی چی کشیدم واسه تو!؟!!
من می خوام دیگه فراموشت کنم...
تو بمون با اون غرور لعنتی...
قبل رفتنم ولی بذار بگم...
خیلی سنگی
خی لی بی محبتی!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جان
مي بينم كه بد جور داره بهت خوش مي گذره
خوش به حالت اونجا داري ويسكي مصرف مي كنه ما اينجا به زور يه نوشابه مصرف مي كنيم ( اونم علما فتوا دادن از خوردن نوشابه هاي گاز دار خودداري كنيم ) و اشكال نداره به تو خوش بگذره با هم خوش خواهد گذشت
راستي بهزاد امشب سر برنامه تو با بابام دعوام شد ( به خدا باور كن ) داشت اونم بخش اول برنامه رو گوش مي داد ( براي اولين بار ) بهم گفت دار 6 ساله اين مزخرفات رو گوش مي دي خيلي بهم برخورد ولي چه مي شد كرد بابام هستش ديگه
ولي بدبختانه نيمه دوم برنامه رو نتونستم گوش بدم
راستي بهزاد وبلاگ از يك هفته ديگه راش ميندازم
براي تو هم اكنت درست مي كنم توش بنويسي
در ضمن ايميل هم برات فرستادم كه هفته بعد بهم بزني ( يادت نره )
در ضمن بهزاد يه سئوال داشتم من از يه كردي دارم كه خودم خيلي خوشم مي اد ازش اگه بخواي مي تونم برات بفرستم
آهنگ ديجي مريم رو يادت مياد اين ( اول يه كم اينگليسي مي خوندن ) اين اهنگ رو هم از روي همون درست كردن ولي خيلي باهاله
فقط يه ندا بده تا برات بفرستم
در ضمن اهنگ هاي شاد كردي هم خواستي بهم بگو خودم برات مي فرستم( پارتي داشتي خبرم كن )
فعلا
بهزاد: مرسی غیرت . متاسفانه فقط والدین نیستن که اینجوری فکر می کنن جونائی هم هستن که اصلا راه مارو نفهمیدن و سبک حرفها و نگاه مارو جلف و مزخرف می دونن. وقتی با من حرف می زنن فکر می کنن که اونا چقدر آقان و ما چقدر گمراهیم.
بی خیالش، همه این جنبه رو ندارن.
یکی هم پیدا شده که فقط برام فحش ناموسی میزاره فکر میکنه اینا برای من فحشه . نمی دونه این فحشهای کهنه خنده داره نه برخورنده.
فحش واقعی برای من شکنجه گر و باز جو و اینجور چیزاست . حیف که اصول بی بی سی اجازه نمی ده که اون نظراتشو چاپ کنم وگرنه کلی از طرز فکرش می خندیدیم.
راستی منظورتو از " یه کردی" ! نفهمیدم و ربطش به دی جی مریم رو نگرفتم!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درود استاد
یه مصاحبه با ابی ی شادمهری بیژن مرتضوی فرامرز اصلانی ... کسی بذار تو این روز هفتم! لک زدیم از بس بی خبریم از این هنرمندامون! تنها جای خبرها و مصاحبه های قابل اعتماد هم همینجاست!
راستی! چرا آخرشم اون سوالاتی که از بنیامین پرسیده بودی رو چاپ نکردی جایی ؟!! پس فایده سوالات چی بود؟!!
در ضمن من همیشه اینجا رو چک می کنم اما تایپ فارسیم خیلی ضعیفه حوصله کامنت گذاشتن نیست!
به هر حال مرسی از وبلاگ باحال!!
بهزاد: ببین اینقدر دسترسی یه این خواننده ها آزار دهنده شده که حوصله اش نیست.
باید صد تا خواهش و تمنا کنی و از صد تا دیوار رد شی.
ولی چشب سعیمو می کنم و لی دیگه موسیقی ما دسته بچه های جدیده رپرها و راکرها. با اونا راحتم و شدیدا تو کارشونم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروود
آقا خیلی بدیییییییییییییییییییییییی
مگه قرار نبود..!!! باشه! اشکال نداره!!!
راسی من کارت دارم داداش!!!
بزنگم بی بی سی هستی همش!!؟؟؟
جواب بده! لطفا بدروود
بهزاد: تلفنت رو نمی دونم چیکار کردم . ببخشید.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد
چه با حال ما هم از به بعد مهمونی گرفتيم اخرش خرجشو از مهمونا ميگيريم.
راستی از معين خبر گرفتي؟؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دمت گرم. صداها خیلی باحال بود ... سر زد بازی کلی خندیدم ...
همین الان رعد و برق زد ! اولین بارون پاییزی تهران ... چهارده مهر ، شیش اکتبر . ساعت 9:51 شب هفتم داره پخش میشه و تو داری با یکی از بچه ها تو هلند حرف می زنی
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بگو طرف شب اولی میخواسته کاسبی کنه! راستی من رشته مشروب شناسی خوندم دارم الان یه کتاب مینویسم مشروب شناسی در ایران امروز
در مورد اين نظر شکايت کنيد
اقا دمت گرم جاش باحاه کجا هستش اسمش چئه؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جان خوب هستی ؟ این روز هفتم ما رو میبره به اوج گل و نور و ستاره ... این رو جدی گفتم یاد باد یاد گذشته ها .... امید وارم که همیشه شاد باشی و سلامت . ضمنا اگر دوست داشتی یه سری به وبلاگ های من هم بزن . زنده باشی 1000 سال
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آقا بهزاد جوون خيلي مخلصيم بابا كارت بيسته همه چيت بيسته بهزاد جون خلاصه مگه ميشه صداي بهزادو بشنوي از راديو و ميخ نشيو گوش واي نسي در هر صورت من که خيلي آي لاو يو هستمت
مخلصيم !اين گزارشاي باهالت باعص ميشه آدم ميخ شهD:!!!!!!!!!!!!!!
(;!
كل نندازيا!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووووود
شب و روز همه شب هفتمیا بخیر.
بهزاد جان من می خواستم در مورد این مطلبت یه چیز کوچولو بگم.
می خواستم بگم که قربون مرام و معرفت خود ما ایرانی ها.
نمی خوام نژاد پرستی کنم و حرف از نژاد برتر بزنم ها. اونو که همه می دونن که آریایی ها یه چیز دیگن!!
می خوام بگم که آخه مگه آدم رو مراسم افتتاحیه دعوت می کنن دیگه ازش پول می گیرن.
تازه اونا باید از خداشون هم باشه که شما ها رفتین به مراسمشون.
با این روشی که پیش گرفتن به نظر نمی رسه بتونن خیلی دووم بیارن.
راستی بهزاد جان چی شد؟
قرار بود با نقاب سیاه به کـــــوچــــه ما بیایی و نظر خودت رو بنویسی.
من هنوز منتظرم ها.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووود بهزاد
چرا دیگه جواب نمی دی زیره!! نوشته های من!!! )-:
هییییی زندگیییییییییی
بدروود
در مورد اين نظر شکايت کنيد
حالشو بردی پسِ:D برادرت چرا جریمه شد؟؟:D
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جان خداییش حال کردی ها :))
اونجا که میری به یاد ما هم باش دیگه ؟!
به حر حال مصاحبه با ابی که یادت نرفته
اگه یادت برم میکشمت :)) :))
دوستت دارم بهزاد جان از صمیم قلب
بای بای
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خیلی باحال بود ولی تو که می دونی من تا صدا نشنوم سر کیف و روی کوک نمیام ! پس صدا رو بزار یالا!
واسه وبلاگ هم غمت نباشه ! داریمت! البته اگه بکل درشو تخته نکنن و نزنن تو کون هممون
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروود
بهزاد جان...
آقا این دفعه ما باید به تو بگیم ( هشتم ولی مشتم... ها.!!! )
ن!!
راستی مواظب باش!!!!!!
منتظرما شب! بزنگ!!!! بدروود برم تا نیم ساعت دیگه برنامت شروع می شه!
بروزم! نظر یادت نره!!!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بزی، نزار لجتو در بیارن با فینگیلشی نوشتن! همیشه آدم های مریض پیدا میشن. هر چی بیشتر بهشون رو بدی پر رو تر میشن. بهترین راه اینه که اصلاً مطالبشون رو چاپ نکنی! همین! حذف کن بره تا دیگه فارسی بنویسن! حرص نخور ننه ...
بهزاد: قربونت برم مادر دیگه لپمو نکش قرمز می شه.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
ا چه جالب بهزاد اينجا پينگيليش ممنوعه اخه با فونته فارسي يه حرفايي جاش نقطه چين مياد آدم بايد دو ساعت فکر کنه حدس بزنه جاي اين نقطه چينا چه حرفي بوده شايدم مشکل از کامپولوتر منه نميدونم .
بهزاد: ممنون که فارسیش کردی. نگران نقظه چین نباش ولش کن من خودم جاشو پر می کنم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
ااااا.بهزاد جالب بود
ولي سوتي باهالي توش دادي!!!!
آقا این باعص شد که همه مستی بپره.
باعص و درست بنويس!d:
بهزاد: منکه درستش کردم حالا خودتو نیگا!
"... با هالی توش..." هه هه هه باهال چقدر باهال.
منکه هال کردم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووود و صد دروووود
(#_#) بهزاد در حالت مستی .
خیلی باحال بود و خوشحال از اینکه تونستی فامیلهاتو ببینی .
ولی خودمونیما اولش فکر کردی مجانیه هی خوردی و هی خوردی و هی خوردی آخرش هم اونا از جیبت خوردن . (^_^)
راستی بهزاد تی فدا
(^_*)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
chon ınja nemıtoonam farsi benevisam va mikham lajeto dar biaram ye bareh digehham begi majbooram chize ziadi nagam faghat begam :
JALEB BOOD!!!!!!!
بهزاد: خوب لجمو در آوردی . ولی آخر بیشتر پستهای وبلاگ لینک دادم که می تونین این نوشته فینگیلیش رو بندازین توش و به فارسی تبدیل کنین و برگردونین اینجا چاپش کنین.
>
در مورد اين نظر شکايت کنيد